فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Wednesday, May 31, 2006
آرایشگاه مردانه :

نمیدونم تا حالا گذرتون به آرایشگاههای مردونه افتاده یا نه ؟ البته منظورم شما خانم هاست ! محیط این آرایشگاهها هم مثل خود مردها زشت و بدترکیب و سرد و بی روحه ! هر کی نوبتش میشه میره میشینه روی صندلی و طرف هم که قیافه ش مثل سلاخ ها و پشم چین ها میمونه میاد و سرش رو بلا نسبت گوسفند میزنه و پرتش میکنه بیرون ! دیگه مثل آرایشگاههای زنونه نیست که همه بگن و بخندن و حرف بزنن و بوی عطر و گلاب توی فضا پر باشه و آدم کلی بار علمی خاله زنکیش (!) بالا بره !!!!! کلن سلمونی های مردونه 3 جور هستن :
- یک نوع بازاری و دره پیتی که یک نفر که بهش دلاک هم میگن آینه و جعبه ای چوبی دست گرفته و توی محلات راه میره یا سر گذر تابلویی زده و نوشته اصلاح . یه چهارپایه هم گذاشته و همونجا کله مشتری رو میتراشه و ولش میکنه میره ! این دلاک ها الان بخاطر مساله بهداشت تعدادشون انگشت شمار شده و بیشتر توی شهرستانها و روستاها دیده میشن ! بعد هم به شغل شریف دندان پزشکی (!) هم اشتغال دارن و با یه عنبر قند شکن دندون طرف رو از بیخ در میارن و میذارن کف دستش !
- نوع دوم سلمونی های سنتی هستن . اینها که هنوز هم روی بورسن ولی نسلشون در حال انقراضه , عده ای پیرمرد و آدمهای مسنن که به روش 30 – 40 سال پیش همچنان کله مردها رو هرس میکنن ! مدرن ترین لوازم اونها هم ماشین برقی و سشواره و بس !
- نوع سوم یا نوع مدرن سلمونی ها که امروزه کار و بارشون سکه ست خیلی باحالن ! اینها کلاس عحجیب و غریبی برای مشتری میذارن و کلی طرف رو تحویل میگیرن و آدم حساب میکنن ! کارهای عجیب و غریبی هم انجام میدن که در ادامه بطور کامل شرح میدم تا بیمزه نشه و بحث امروز راجع به همینهاست :

آرتین رو اوایل آشناییمون یکبار به زور بردم حموم و مثل پریای داریوش لخت و عورش کردم و به زور موهای سرشو خودم کوتاه کردم ! انصافن هم خیلی خوب شده بود گو اینکه بعضی جاهاش پستی و بلندی داشت , اما همین چاله چوله و دست اندازها هم امروز مده بین جوونها ! با اینهمه از دفعه بعد دیگه خودمو کشتم , نذاشت سرشو کوتاه کنم و هر بار میرفت پیش نمیدونم کی و موهاشو کوتاه میکرد و کلی تمیز و مرتب و ژل زده و خوش بو بر میگشت بدون اینکه ذره ای مو روی سرش باقی مونده باشه ! یکبار هم مرتیکه رو دادم دستش تا ببره موهاشو کوتاه کنه و وقتی که آوردش خونه دیدم بچه بیچاره رو گرفتن هایلایت کردن سرشو و فکل براش گذاشتن و خط ریش چکمه ای و ... بماند که اون شب چه بلایی سر آرتین آوردم و ...
خودم همیشه مرتیکه رو میبردمش پیش سلمونی محلمون که یه پیرمرد و پسر جوونی هستن که با هم کار میکنن و پسره سرش رو میزد . اسمش هم حسن آغا ست و منم اسمشو گذاشتم حسن چمن زن ! پدر و پسر در عرض 10 دقیقه هر چیز پر پشمی رو میتراشن و کارشون بیشتر شبیه به چمن زنی و هرس شاخ و برگ میمونه تا اصلاح مو !!!!
چند روزی بود میخواستم مرتیکه رو ببرم سلمونی و وقت نمیکردم ! بچه ها هم که عشق میکنن موهاشون بلند باشه و این مرتیکه هم همه ش دستش تو موهاش بود بدتر از شهرام شب پره که نسبت به موهاش آلرژی داره و داشت یه پا برای خودش بیتل میشد که بالاخره امروز گفتم میبرمش . آرتین بهم گفت :
- چرا میری پیش این مرتیکه اُمُل ؟ بیا من آدرس بدم خودت ببرش سلمونی ای که من میرم . تو که اینقدر طرفدار چیزهای مدرنی پس چرا نمیری اونجا ؟
دیدم حرفش منطقیه و قبول کردم و آدرس گرفتم و رفتیم ! آدرسی که داده بود پایین میدون ونک در امتداد خیابون پهلوی بود . ته یه پاساژ سانتی مانتالی پر از جوون با تیپ های عجیب و غریب . ماشین رو پارک کردم و رفتیم تو ! آرایشگاهی که میگفت ظاهرش خیلی شیک بود و 5 تا صندلی کنار هم بود و چند نفری مشغول عملیات هرس ! درو باز کردم و رفتیم تو . همه چشمها خیره من شد . رفتم به سمت یه میز چوبی که روش کامپیوتر هم گذاشته بودن و پرینتر و اسکنر و ... ! یه پسر جغله با تیپ ضایع هم پشت میز نشسته بود و داشت بازی کامپیوتری میکرد . دور تا دور هم مبل (!) چیده بودن و پر بود از پسرهای زپرتی و جغله ! پسره گفت :
- خانم اینجا آرایشگاه مردونه ست !
نه بابا ؟ فکر کردم همه اینها که اینجا نشستن فاطی مذکرن ! پسرمو آوردم موهاشو کوتاه کنین !
- وقت دارین ؟
وقت ؟؟؟؟ مگه مطب دکتره که وقت بگیرم ؟
- دیگه !!!! ما وقتی کار میکنیم ! ولی چون شما دفعه اولتونه اشکال نداره منتظر بشین صندلی که خالی شد بفرمایید ! خب حالا چه مدلی میخوایین موهای پسرتونو بزنین ؟
چه مدلی ؟ " راستش همیشه پیش حسن چمن زن که میرفتم هیچی نمیپرسید و خودش کوتاه میکرد و منم که از مدل موهای مردونه چیزی سرم نمیشه و حالا مونده بودم چی بگم که جلوی این جغله ها ضایع نشم " الکی گفتم :
- چه مدلهایی دارین ؟
تیرم به هدف اصابت کرد و پسره یه دوربین دیجیتال برداشت و مرتیکه رو بغل کرد و نشوند روی یه صندلی با پشت زمینه سفید و فوری ازش یه عکس گرفت و منتقل کرد توی کامپیوتر و بعد هم برد توی یه برنامه میک آپ و منو صدا کرد و شروع کرد مدلهای مو رو نشونم دادن . راستش نمیدونستم مردها اینقدر اوا شدن که از آرایشگاههای زنونه تقلید کنن , یکی از مدل ها رو پسندیدم و پسره عکس رو پرینت گرفت و داد دستم و ما هم رفتیم نشستیم تا نوبتمون بشه ! مرتیکه هم عکسش رو گرفته بود دستش و هی در گوشم یواشکی میگفت :
- الان این شلکی (!) خوشگل میشم ؟
آره مامان ! الان این شکلی میشی به شرطی که آروم بشینی و بذاری آقا موهاتو درست کنه !
داشتم محیط رو ارزیابی میکردم ! خیلی جالب بود ! آرایشگرها خیلی فرز بودن و عالی کار میکردن . یکی مسئول سر شستن بود . یکی سشوار کشیدن و یکی مو کوتاه کردن و یکی هم آرایش کردن ! پناه بر خدا !!!!!! این یکی رو دیگه ندیده بودم . اول هر کی میرفت سرش رو یک دست میشستن و بعد از خشک کردن موهاشو کوتاه میکردن ! بعد از کوتاه کردن دوباره سرش رو میشستن و خشک میکردن و سشوار و ژل و بعد میرفت قسمت آرایش و زیر ابرو بر میداشتن یا صورتشو کرم پودر میزدن و خلاصه یه میزام پیلی حسابی !!!! حتا قسمت رنگ هم داشت و هر کی که میخواست موهاشو رنگ هم میکردن براش !!!! خاک تو سر پسرهای امروزی که آبروی هر چی مرده بردن ...

نیم ساعت بعد نوبت ما شد و مرتیکه رو بغل کردم و نشوندم روی صندلی ای که بی شباهت به صندلی دندون پزشک ها بود و با فشار دکمه بالا میاومد و پشتش میخوابید و ... ! آرایشگر که یه مرد 50 ساله با سبیل های از بناگوش در رفته و کله کچل بود و توی بقیه از همه فرز تر , یه نوار رولی مثل دستمال توالت رو برداشت و حدود 10 سانتش رو کند و دور گردن مرتیکه چسبوند . خیلی جالب بود . دیگه اینطوری مو خرده توی تن بچه نمیرفت و سیخ بزنه ! بعد هم پیشبند رو بست و عکس رو گرفت نگاه کرد و مشغول شد ! اینقدر دقیق و قشنگ کار میکرد که خودم لذت میبردم ! سانت به سانت موهاشو از دو طرف دقیق کوتاه میکرد . گیره میزد و زیرهاش رو مرتب میکرد و خلاصه وضعی بود . داشتم نگاه میکردم که یهو یکی اومد و گفت :
- خانم چای یا کافه گلاسه یا نسکافه ؟
بله ؟ آها ... یه نسکافه لطفن !!!!!
پناه بر خدا ! این مدلیش رو دیگه ندیده بودیم ! خلاصه 20 دقیقه ای طول کشید تا موهای مرتیکه رو کوتاه کرد و بعد مسئول شستشو اومد و یه حوله یکبار مصرف باز کرد و دور گردن بچه پیچید و یکی هم روی پاهاش انداخت و سرش رو خم کرد و شروع به شستن کرد . موقع شستن ماساز هم میداد سرش رو ! بعد از شستن موهاشو خشک کرد و مسئول سشوار اومد و موهاشو خشک کرد و کمی ژل مالید اون چسب رو کند و پشت گردنش باقی موهاش رو هم با تیغ تراشید و دوباره مسئول اصلی اومد . داشت با دقت تقارن موها رو چک میکرد که مبادا یک طرف از طرف دیگه بلند تر یا کوتاهتر باشه ! خط ریش ها رو هم خیلی حالب با خط کش اندازه میزد . یهو پشت گردنش رو نگاه کرد و مسئول سشوار رو صدا زد و گفت :
- چرا گردن بچه رو بردیدی ؟؟؟؟
اون بیچاره هم کلی معذرت خواهی و تند تند رفت الکل آورد و باند تا بذاره پشت گردنش . بلند شدم دیدم خونی دیده نمیشه و فقط کمی قرمزه ! پشت گردن مرتیکه یه خال کوچیک هست که همیشه خدا حسن چمن زن میبرید و کلی خون هم میاومد و اونم در کمال خونسردی یه پنبه رو گلوله میکرد و میذاشت روش و کارشو میکرد ! حالا اینجا الکل و باند و دعوا و ... ؟! خیلی جالب بود که اینقدر اینجا آدم رو تحویل میگرفتن ! تازه به من اومده میگه اشکالن نداره الکل بزنم ؟ یه کم میسوزونه ! بعد هم یه آبنبات داده دست مرتیکه تا گریه نکنه و الکل بزنه ... ! خلاصه کارش که تموم شد پشت گردنش رو پودر زد و با دستمال پاک کرد تا سفیدیش نمونه و بهش ادکلن هم زد و یه ماشین اسباب بازی هم داد دستش و تموم !!!!!
کیف کرده بودم و مرتیکه هم که ذوق مرگ شده بود . رفتیم طرف میز حساب کنیم . عکس مرتیکه رو بزرگ تر پرینت گرفت و گذاشت توی پاکت و داد دستم و بعد هم گفت ناقابل 10 هزار تومن !!!!!!! پول رو دادم و کارت هم بهم داد که دفعه دیگه وقت بگیریم و اومدیم بیرون !

حالا تفاوت ها رو مقایسه کنین :
این حسن چمن زن ما 5000 تومن میگیره و مشتری هاش رو هم آدم حساب نمیکنه و براش بُز با آدم فرقی نمیکنه ! اون ماشین برقی موتراشش هم که چنان صدایی میده که من وحشت میکنم چه برسه به اینکه به گردن کسی بچسبه و بقول آرتین به آدم زلزله 10 ریشتری وارد میکنه ! بعد هم نه عزتی نه احترامی و نه حتا نظافتی ! برس و قیچی و ... رو معلوم نیست به سر چند نفر میزنه در صورتیکه اینجا یه دستگاه بود که قیچی ها و برس ها رو میذاشتن توی اون و استریل میکردن مثل دندون پزشکی ها . خلاصه که شاید خیلی ها بگن حیف پول , اما احترام گذاشتن به آدم و نظافت و تمیزی و شیک بودن محیط خودش عوامل جذب مشتریه . همین مرتیکه رو من هر بار باید کلی یا تهدید کنم یا سرش غر بزنم و بهش رشوه بدم تا بتونم ببرمش موهاشو کوتاه کنم و اونجا هم پدر همه رو در میاره , ولی این دفعه اینقدر آروم نشسته بود و جیک نمیزد و کیف هم میکرد و از وقتی اومدیم خونه دائم جلوی آینه ست و مثل نارسیسم دچار خود شیفتگی شده !!!!!!!



........................................................................................

Tuesday, May 30, 2006

سر آغاز سقوط :

تذکر : برای راحتی خودم در نوشتن , بجای لغت آذری از لغت ترک استفاده میکنم ! سوء تفاوت (!) نشه لطفن وگرنه فحش خوار مادر و اینا ... !!!!!!

آقا این ترکها آدم های خیلی باحالی هستن . میدونین علت اینکه ترکها در زمینه های اقتصادی پیشرفت زیادی میکنن چیه ؟ میدونین علت اینکه ترکها خانواده های منسجمی دارن چیه ؟ میدونین علت اینکه ترکها غیرتمند هستن چیه ؟ همه اینها بر میگرده به اینکه ترکها دارای هوش سرشاری هستن و مو رو از ماست بیرون میکشن و برعکس خیلی از قومیت های دیگه چندان به منافع عمومی توجهی ندارن ولی نسبت به منافع شخصی توجه زیادی دارن و به همین دلیل بیشترشون تبدیل شدن به قطب های حرفه ای ویژه ای در زمینه مشاغل کشور ما که قومیت های دیگه کمتر تونستن در اونها موفق باشن ! یکی از مهمترین دلایل این پیشرفت , پا فشاری بیش از حد ترکها روی بعضی مسائل هست که باعث شده اونها در اون زمینه ها پیشرفت بیشتری داشته باشن چون ترکها اراده ای پولادین دارن و اگر اراده به انجام کاری بکنن تا انجامش ندن ول کن معامله نیستن و از طرفی دل و جرات خیلی زیادی دارن . برای نمونه همین شورش های اخیر یکی از این نمونه هاست که سابقه تاریخی هم داره چه در زمان باقرخان و ستارخان و نهضت مشروطیت و چه در زمان شکل گیری کودتای اسلامیون که اولین موج اعتراضات در شهر تبریز شروع شد و بعد به کل کشور سرایت کرد و عمومی شد . کلن ترکها آدم های آروم و صلح طلبی هستن و از جار و جنجال دوری میکنن ولی وقتی که پاش بیافته و حیثیت و غیرت و مردونگی به میون بیاد , دیگه ننه , بابا , آبجی و ... سرشون نمیشه ! برای همین هم هست که میبینین وقتی توی یک دعوا یکی از طرفین ترک باشه , طرفو یا به قصد کشت میزنش یا اینکه خلاصش میکنه !!!!!! راحت ...

از شوخی گذشته , طبق خبرهایی که میرسه , دولت در رویارویی با ترک ها از شدت عمل زیادی استفاده کرده که سابقه نداشته و دلیلش هم زهر چشم گرفتن بوده . برای تمونه برعکس تمام دفعات گذشته , اینبار وقتی ایادی مزدور رژیم و اطلاعاتی ها و لباس شخصی ها و بسیجی های اُبنه ای به قصد دستگیری افراد اقدام کردن , اون فرد رو در مقابل چشم خانواده ش به قصد کشت کتک زدن و بعد جسم آش و لاش شده ش رو توی ماشین انداختن و بردن ! این روش ارعاب شاید در برابر سوسول های تهرانی جواب بده ؛ ولی غافل از اینکه ترکها رو نمیشه با چیزهای خشن و کلفت و بقول خودمون خفن , ادب کرد یا سر جاشو نشود ! چون :
اصولن کسی که توی یه خانواده ترک زندگی کرده باشه میدونه که اگه چیزی بخواد , خواسته ای داشته باشه , حرفش رو بخواد به کرسی بشونه , با لجبازی یا سرتق بازی و زور و تهدید و فحش و کتک و داد و بیداد نمیتونه به خواسته ش برسه و این جزو محالاته ! یعنی ژنتیک ترکها طوریه که حاضرن بمیرن ولی حرف زور نشنون و خفت قبول نکنن !!!!!
حالا دولت محمد گدا هم این اشتباه رو مرتکب شده و شروع کرده از در خشونت با ترکها در اومدن غافل از اینکه هر چقدر اونها فشار رو بیشتر کنن , ترکها هم پیازداغش رو بیشتر میکنن ! حالا توجه کنین :

تا دیروز موج نا آرومی ها فقط به 15 شهر کشیده شده بود و تقریبن آروم بود و در حد شعار و تظاهرات , ولی امروز حزب آذربایجان آزاد اعلام کرده که میخواد به تلافی اعمال خشونت آمیز دولت , شورش ها رو در کل ایران پخش کنه ! از طرفی هم خبر میرسه که در بیشتر نواحی بحران زده , مردم زدن تمام شیشه های بانکها و ادارات دولتی رو آوردن پایین و خیلی از نهاد های وابسته به رفسنجانی رو هم به اتش کشیدن ! حالا میگین ترکها نمیتونن شورش رو سراسری کنن ؟ بریم سری به آمار بزنیم :

از نظر آمار قومیتی , در ایران 22 میلیون نفر به زبان فارسی تکلم میکنن ( توجه کنین : فقط تکلم به زبان فارسی ) و 23 میلیون نفر به زبان آذری تکلم میکنن و 5 میلیون نفر به زبان کردی و 2 میلیون ترکمن و 3 میلیون بلوچ و 4 میلیون عرب و .... یعنی با یک حساب سر انگشتی میتونین بفهمین که ترکها بزرگترین و قدرتمند ترین اقلیت قومی در ایران هستن و تازه این آمار مربوط به اونهایی هست که ترک اصیل هستن وگرنه حقیقت اینه که 25 میلیون هم بذار روش که ترکها بخاطر وصلت های غیر قومی , دو رگه شدن با فارسها مثل خود من !!!!!!! یعنی به عبارتی یکی از فامیل های طرف ترک اصیل هستن و طبق قانون اسلامی هم پدر هر فرقه ای باشه , فرزندش هم همون فرقه میشه و منم با این حساب ترک محسوب میشم ! این یعنی بطور خلاصه ما حدود 40 میلیون ترک داریم در مقابل اقلیتی به زبانها و قومیت های دیگه که این ترکها نبض بازار اقتصادی ایران رو در دست دارن و اگع اعتصاب کنن بازار فلج میشه و در درجه دوم باز هم ترکها نبض بازار خدمات شهری رو هم در دست دارن مثل جماعت نانواها در کشوری که نان غذای اصلی مردم به حساب میاد , دیگه صحبت از مشاغل دیگه نمیکنم ....

اتفاقن من دیروز پیش خودم داشتم فکر میکردم کاش میشد موج این خشونت ها در کل ایران پخش بشه و اونوقت نظام رو در یک منگنه اساسی قرار میده و وادار به تغییرات اساسی میکنه ! هم فشار از غرب و خارج کشور و هم فشار شدید از داخل و اونوقته که چپق احمدی نژاد و خامنه ای و باقی آخوندها رو حسابی چاق میکنن و این وسط یا ولایت مطلقه وقیح مجبور میشه عوض بشه یا احمدی نژاد به چاه جمکران بپیونده ! ار طرفی هم امروز زمزمه صحبت رو در روی ناتو با ایران در مساله اتمی شده و این یعنی یک اولتیماتوم خطرناک به ایران !!!!!! میدونیم که 26 کشور اروپایی عضو پیمان ناتو هستن و ناتو هم یعنی نیروهای واکنش سریع که زبده ترین افراد و پیشرفته ترین تجهیزات رو در اختیار داره و پایگاههاش در بیشتر نقاط دنیا قرار گرفته و همین نیرو بود که تونست جلوی دیوار آهنین شوروی ایستادگی کنه و در حال حاضر هم دور تا دور ایران پایگاه ایجاد کرده ! تازه این سوای پایگاههای اصلی خود آمریکا در منطقه ست و اونها هم سر جای خودش ! این یعنی اینکه اینبار تمام اروپا بعلاوه آمریکا بر ضد ایران بلند شدن ! حالا جناب علی اکبر خامنه ای چلاق مافنگی , جناب محمود گدای تیر خلاص کن استروخ نشان , بازم برین پشت تریبون و بگین آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند ! بازم برین بگین که ما غنی سازی را محاله متوقف کنیم !
..
..
اینها به کنار , با اینکه این اخبار خوشحال کننده ست و بالاخره نویدی از آزادی در آینده رو میده اما من یک ترس هم دارم . ترس از تکرار تجربه عراق ! ترس از تکرار فاجعه افغانستان ! و چرا ؟
شما تصور کنین حالا به هر شکل ممکن حکومت ایران عوض شد و ملاها رفتن . تازه این وسط باید منتظر باشیم که در خوشبینانه ترین حالت مردم همدیگه رو قتل و عام نکنن ! چون :
- شما فکر میکنین با رفتن آخوندها آیا طرز فکر آخوندها هم میره ؟
- آیا فکر میکنین عناصر مزدور و خائن رژیم هم همراهشون میرن ؟
خیر ! تمام این نیروها و افکار در جامعه باقی میمونن و در مقابل مردم صف بندی میکنن ! درسته در اقلیت قرار میگیرن اما میتونن درست مثل عراق ایران رو به خاک و خون بکشن ! از طرفی کافیه کسی این وسط بخواد موش بدوونه مثل کشورهای حاشیه ای ایران که آذربایجان شوروی سابق یکی از اونهاست و زیر پای آذری زبانها بشینه و بگه علم استقلال بلند کنین ! عرب های حوزه خلیج به خوزستانی ها این پیشنهاد رو بدن و یهو میبینی نه تنها ایران تجزیه شده , که مردم هم افتادن تو جون هم دِ بکش !!!!!
از طرفی عقاید پوچ و خرافی تیر و طایفه حزب اللهی ها قبول نمیکنه که زنان ما بدون حجاب بگردن و هر روز شاهد این هستیم که زن یا دختری رو یا به قتل رسوندن یا مورد تجاوز قرار دادن و از طرفی هم مردم ما با نفرت عجیبی به زنان چادری نگاه میکنن و با دیدن اونها , بارون فحش و متلکه که نثارشون میکنن و چه بسا که حتا بلایی هم سرشون بیارن ! خود من اگه کسی مجازاتم نکنه حاضرم هر زن چادری ای رو که میبینم زنده زنده بسوزونمش و روی هیتلر رو سفید کنم توی آشویتس !!!!!! پس بیاییم امیدوار باشیم که اگر هم قراره رژیم عوض بشه , با یک کودتای درونی و بصورتی تغییر کنه که ارکان قدرت بدست کودتاگران بیافته و بتونن تمامیت و نظم کشور رو حفظ کنن !
در زمان شاهنشاه فقید که نور به قبرش بتابه تا ابد , مردم ایران سیر بودن و گدا گشنه و تشنه خون چادری و بی حجاب نبود ! تعصبات ظاهری و عقیدتی وجود نداشت و نفرت از دین نبود و اون ماجراها اتفاق افتاد و چند سال دانشگاهها تعطیل شد و چقدر از مردم آواره غربت شدن و چه اعدام هایی در داخل صورت گرفت و .. تا نظم برگشت سر جاش و تازه یه جنگ 8 ساله هم دادن زیر بغلمون ! وای به اینکه حالا جمعیت کشور نزدیک 80 میلیون نفره که از این 80 میلیون نفر 60 میلیونشون گرسنه و زیر خط فقر هستن و 80% اونها نفرت دارن از دین و همه ارکان مربوطه و 90% هم فکر میکنن صاحب حق در همه چیز هستن و حالا با این گوناگونی باید ورود احزاب خر در چمنی مثل حزب کولی گری یا کمونیسم و چپ و توده و سنده و کوفت و زهر مار های دیگه رو هم که از این فرصت استفاده میکنن و میان وسط گود , رو هم به بدبختی خودمون اضافه کنیم ! یعنی با یک حساب سر انگشتی در خوشبینانه ترین حالت 10 سال طول میکشه این مملکت بخواد با ثبات بشه !!!!!!!!! تازه این در صورتیه که جنگ نشه وای به اینکه مثل عراق و افغانستان جنگ هم بشه که دیگه مردم همدیگه رو خام خام میخورن و احمدی نژآد بیار باقالی بار کن !

تکبیر.



........................................................................................

Monday, May 29, 2006

تجاوز , اسلام , زن :

اصولن تجاوز کردن خیلی چیز فجیعیه ! بر پدر متجاوز هم لعنت الله . تجاوز در زبان فارسی به خیلی چیزها گفته میشه ولی متاسفانه مردم ما چون ژنتیکی ذهن و فکرشون خرابه و منحرف خدایی هستن , همیشه جنبه زیر شکمی قضیه رو درک میکنن و به باقی قضایا کاری ندارن . مثلن وقتی که روزنامه میخونین و توش نوشته شده که فلان کشور به فلان کشور تجاوز کرد ! استغفرالله , و بعد در صفحه حوادث هم میخونین که فلان آغای محترمی به فلان خانمی تجاوز کرد , حالا یکی که زبون فارسی رو بلد نباشه و زیاد هم با مردم خودمونی شده باشه , فکر میکنه که منظور طرف اینه که مردم فلان کشور ریختن توی فلان کشور و به همه تجاوز کردن ! آقا نکنین این کارها رو ! یکمی بجای تنقیه کردن لغت های بی سر و ته عربی به زبان فارسی , بیایین لغت های جدید اختراع کنین :

چند وقت پیش داشتم مقاله ای میخوندم در مورد تجاوز به زنان و راههای مقابله با اون ! از خیلی وقت پیش این مساله تجاوز کردن به زنها در تمام دنیا و مخصوصن ممالک حشرناک اسلامی تبدیل شده به یک مشکل اخلاقی غیر قابل حل و رو به گسترش . این وسط همیشه 2 حالت ممکنه پیش بیاد ! یا به اون زن تجاوز میشه و رهاش میکنن یا به اون زن تجاوز میشه و به لقا الله هم پرتابش میکنن ! که این مورد دوم خاص برادران افغانی و عمله جماعته بیشتر !!!!! یکی نیست بگه پدر سگ ! کارتو کردی , دیگه آدم کشتنت برای چیه ؟ علم هم که پیشرفت کرده , در رابطه با همین مورد تجاوز هم به پیشرفتهای باحالی رسیده ! مثلن :
- چند سال قبل یادمه اسپری فلفل اختراع شد ! که زنها با پاشیدن اون توی صورت شخص متجاوز , ترتیب طرف رو میدادن !!!!!
- بعد دستگاه جیغ اختراع شد که به محض اینکه زنی مورد تجاوز قرار میگرفت و زن دکمه این دستگاه کوچک رو فشار میداد , چنان صدای نکره ای بلند میشد که تا صد تا محل اونطرف تر هم همه با خبر میشدن که در فلان جا چپق کسی داره چاق میشه !
- بعد اسپری های بیهوش کننده اختراع شد ! اما مشکل این بود که این اسپری ها مورد مصرف برعکس گرفت و آغایون با استفاده ازاین اسپری ها خانوم ها رو خیلی شیک بیهوش میکردن و بعد بهشون تجاوز میکردن و میرفتن پی کارشون !
- بعد هم به تقلید از باتوم های الکتریکی پلیس آمریکا , نوع مینیاتوری اونها ساخته شد شبیه به ریش تراش که به شخص متجاوز شوک الکتریکی وارد میکرد و برای دقایقی طرف رو فلج و گیج منگ میکرد !

این برای کشورهای غربی بود ! در کشورهای اسلامی هم که سیم خاردار شرعی یا همون چادر مستهجن سیاه کثافت نکبت بوگندو , مثلن حافظ فرج و ماتحت خانم های زینب کوماندو بود و هست !!! غافل از اینکه همین حجاب کامل و رسمی (!) خودش عاملی برای تحریک مردهای حشری ایرانی بود و هست و بیشتر , مردها رو جذب زنان چادری میکنه !!!!!!!! چه , پیچیدن باد زیر چادر و برجسته شدن اندام قلمبه این خواهران زینب , ویاگرا سرخود جالبی بود که اسلام ناب آخوندی فکر این یکی رو نکرده بود و در مناطق چادری نشین رشد تجاوزات به خواهران چادری سر به فلک میزنه ...

خلاصه با همه این تدابیر علمی و بدوی (!) متاسفانه این تلاشها به هیچ جییا نرسید ! چون اینها فقط در شرایط خاصی کارآیی داشتن . برای نمونه زنی که مورد تجاوز قرار میگرفت , تا بیاد دست کنه تو کیفش و سلاح مخوف خودشو بکشه بیرون و ترتیب طرف رو بده , لنگهاش هوا شده و 2 قلو هم حامله ... ! یا همون خواهران زینب تا بخوان به خودشون بجنبن , چپقشون چنان چاق شده که تا جمکران تخته گاز میرن ! چون از طرفی باید با یک دست و دندون چادر رو حفظ کنن تا مبادا اسلام به خطر بیافته و از طرفی هم با شخص متجاوز کشتی بگیرن تا ترتیبشون داده نشه و در نهایت نه تنها اسلام به خطر می افته که خودشون هم ترتیبشون داده میشه .... تا اینکه .... نعوذبالله :

آقا چند وقت پیش اعلام شد یک خانم دکتر خیلی رومانتیک و دل نازک ساکن آفریقای جنوبی صلاح ضد تجاوزی اختراع کردن بنام RIPEX که بسیار مخوفه و اگر این اسلحه عمومی میشد , نسل مردها رو منقرض میکرد و علم باید با به فکر پیوند دودول می افتاد یا رشته جدیدی در صنایع ارتوپدی ایجاد میشد بنام دودول تراپی و یا ساخت دودول های مصنوعی در صنایع ارتوپدی !!!!!
این وسیله به این شکل بود که درون واژن زن قرار میگرفت و حالت ارتجاعی و لاستیکی نرمی داشت و هیچ عارضه و اذیتی برای زن ایجاد نمیکرد . اما در مقابل به محض اینکه هر چیز خارجی ای وارد واژن زن میشد , چنان بلایی سرش می اومد که مردن پیشش شرف داشت ! به محض ورود هر جسمی , مثل آلت آخته آغایون حشرناک به داخل واژن تله گذاری شده خانم طعمه , بدور آلت چسبيده و قلاب هاى ميكروسكوبى درنده ش وارد عمل مىشدن و طرف با دودول تكه تكه و پوست كنده روبرو میشد ! نکته جالب این بود که اگر حرکتی برای رها سازی از سوی مرد صورت میگرفت این تله بیشتر فشرده تر میشد و بیشتر تکه پاره تر و بدا و اسفا به حال کسی که در این دام میافتاد ! تصور کنین :
با ارزش ترین عضو آغایون رو بگیری و مثل خیار نازک نازک پوست بکنی و برای ماست و خیار قاچ قاچ کنی و آش و لاش و پاپیون شده بدی دستش !!!!!!!!!!
این دستگاه یک خوبی دیگه هم داشت و اونهم این بود که این وسیله میچسبید به آلت مرد و برای جدا کردنش نیاز به عمل جراحی و مراجعه به بیمارستان بود . در بیمارستان هم پزشکان با دیدن این وسیله پی به گناهکار بودن مرد میبردن و آغا رو بعد از ترمیم و بازپروری دودول مبارکه , تازه تحویل پلیس میدادن به جرم تجاوز به عنف !!!!!

آما !!!!! متاسفانه این دستگاه امروزه غیر قانونی شده و بخاطر غیر انسانی بودنش کسی حق استاده از اون رو نداره . چون توی غرب اونقدر آزادی و دموکراسی و حقوق بشر هست که میگن حتا فرد متجاوز هم گناه داره ! میگن حتا دزد هم حقوقی داره ! میگن حتا قاتل هم حقی داره و ... ! حالا مقایسه کنین غرب رو با کشورهای متمدن (!) اسلامی که در صدر اونها ایران قرار داره ! اول اینکه در ایران چنین چیزی رایج نمیشد چون :
- در اونصورت 90% مردهای ایرانی از نعمت دودول محروم میشد !
- چون جامعه مردسالاره , به همین دلیل هم چنین بلایی سر مردها آوردن گناه کبیره ست و جهنم و پل صراط و مار قاشیه و اینا … !
- زن چون جنس دست دوم و بنجل به حساب میاد در ممالک پیشرفته اسلامی , پس مهم نیست که بهش تجاوز بشه , به هر حال دختر یا شوهر میکنه یا هر چی ! در نهایت بهش تجاوز میشه و دیر و زود داره و سوخت و سوز نداره و بالاخره هر کسی باید تو زندگیش یه حالی ببره ...
- در صورت ساخت چنین چیزی , واحد رزمی سپاه جاکشان پاسدار انقلاب سکسلامی ایران هم یک آلت خاردار یا زره پوش تیتانیومی میساخت برای آغایون و به این ترتیب یک جنگ سرد بین فرج و آلت شکل میگرفت !!!!! نصر من الله و فتح قریب …

- نکته اساسی : اگه خلقت انسان معکوس بود و زنها آلت داشتن و مردها فرج , مطمئن باشین مردها وسیله ای اختراع میکردم که بجای جویدن دودول مبارکه , اونو ار بیخ مثل خیار قطع کنه !!!!!!!!

نتیجه گیری اخلاقی :
آقا جان ! شما بالا بری پایین بیایی , این مردها آدم بشو نیستن ! حالا چرا ؟ چونکه پسرها از بچگی و زمانیکه دودول داشتن یا نداشتن براشون فرقی نداره , مدام دستشون توی شورتشونه و دائم در حال دنده عوض کردن و ور رفتن با این جسم قناص بد ترکیب هستن تا وقتیکه افقی میشن و پرتاب به لقا الله ! یعنی به عبارتی ز گهواره تا گور , دودول بجوی … ! والا باور کنین اگه هر چیزی رو هم اینقدر باهاش ور میرفتی باید هم توی هر سوراخی فرو ش میکردی !

- ضرب المثل مرتبط : هر سوراخ گمان مبر که خالیست شاید که Reipex خفته باشد !!!!!!!!

تکبیر.



........................................................................................

Sunday, May 28, 2006

دیدار با سید حسن موسوی الخمینی هندی :

آقا من ذاتن با هیچ بنی بشری مشکل ندارم . طی تحقیقات جانور شناسانه خودم هم به این نتیجه رسیدم که هیچ جانداری در روی زمین هم با آدمیزاد مشکلی نداره ولی روی این کره خاکی فقط یک نوع جانور هست که اصولن با نسل بشر مشکل داره و هر کاری هم میکنه نمیتونه خودشو با انسانها هماهنگ کنه ! این موجود شبیه آدمه , در ادبیات , انسان نوشته میشه ولی خونده نمیشه !!!!!!! داروین هم اگه اون زمان پی به این کشف مهم برده بود مطمئن هستم که در کتاب خودش این گونه کشف نشده رو وارد میکرد : آخوند !!!!!!!
کلن ما خانوادگی آبمون با ملا جماعت توی یک جوب نمی ره !! اما گاهی کار دنیا بر عکس میشه و آدم دلش میخواد با این موجودات خوش خط و خال کمی اختلاط کنه و یه حالی بهشون بده چون بعضی از اونها خیلی جالب و اکازیون هستن . مثلن برادر ابطحی رو که یادتونه ؟ این بشر اینقدر باحاله که حد نداره و دلم میخواد براش حجت رو تموم کنم ! آخه حکایتی هست که میگه روزی شیطان در جسم یک زن ظاهر میشه و به همآغوشی مرد با خدایی میره ! فردا صبح شیطان به شکل اصلی خودش در میاد و شروع به بشکن زدن جلوی مرد با خدا میکنه و میگه : دیدی از راه به درت کردم ؟ همون موقع هم مرد زاهد شروع به قر و قمیش اومدن میکنه و میگه : دیدی ترتیبتو دادم !!!!!!! حالا اینم حکایت ما و جامعه سید هاست ! بعد هم یه تذکر به بعضی از اراذل و اوباش خوانندگان گرامی بدم که اظهار فضل کرده بودن که جامعه روحانیت بدرد لای جرز دیفار میخورن ! تف تو سرتون ! توهین از این بزرگتر ؟ در سال 1381 خورشیدی من تزی ارائه دادم که در اون با 85 دلیل قاطع و روشن ثابت کرده بودم که آخوند جماعت چقدر برای جامعه بشری مفید هستن ! پس لطفن اینقدر شهد و شکر پراکنده نکنید و رجوع کنید به آرشیو . حیف که من توبه کردم و مسلمون شدم (!) وگرنه اینبار 8855 دلیل میاوردم در اینکه آخوندها چقدر موجودات مفیدی هستن :

مقدمه :
در ارتباطات خودم با ابطحی ها فهمیده بودم که یک دوستی نزدیک خانوادگی بین اینها با خانواده خمینی لعنت الله وجود داره تا اینکه آخر کار خودمو کردم و سر قضیه ای آتقی رو توی رو در بایستی انداختم که منو به نوه خمینی معرفی کنه ! اونم چشمش از من چنان ترسیده بود که اگه جلوش 100 تا جا نماز هم آب میکشیدم و میگفتم من توبه کردم و مومن شدم و خدا هم تمام جن و پری هاش رو به زمین میفرستاد تا پیغمبر ماده شدن منو بشارت بدن , باور نمیکرد , خلاصه زیر بار نرفت که نرفت ! منم از روش های جیمزباندی وارد شدم و انگشت گذاشتم روی نقطه ضعفش و در آخر کار خودمو کردم و قرار شد که امروز بریم حضور سید اعظم !!!!! البته که فکر نکنین به همین سادگی ها بود ! بعد از عبور از صد تا نهاد و وزارت خونه ارشاد و کشور و اطلاعات و نیروی افتظاحی و نهاد عنتری و ... مجوزهای مربوطه صادر شد تا ما بتونیم بریم تازه توی محوطه جماران !!!!!! فکر کنم اگه میخواستم جرج بوش رو ببینم و وارد کاخ سفید بشیم از این راحت تر بود !!!!! به همراه مجوز , دستور العملهایی هم چسبونده بودن مبنی بر نوع پوشش و نوع سوالات و برخوردها و تازه در آخر هم اگر چیزی نوشته بودیم یا ضبط کرده بودیم یا عکسی گرفته بودیم باید تحویل میدادیم و بعد از بررسی بهمون داده میشد !

ساعت 10 صبح بهمراه حاج آقا ابطحی راه افتادیم به سمت ده جماران . جناب ابطحی با لیموزینشون (!) اومده بودن . سوار شدم و بعد از حدود 10 دقیقه به محدوده جماران نزدیک شدیم . کمی بالاتر دو تا موتور سوار لباس شخصی جلوی ما رو گرفتن و درخواست مدرک کردن . البته مدرکی بالاتر از جناب ابطحی با ظاهر تابلوش ؟ با دیدن مجوز با بیسیم تماس گرفتن و بعد از تایید اجازه عبور دادن ... تا رسیدن به محل مورد نظر 5 بار دیگه هم توقف کردیم و بازرسیمون کردن و در نهایت هم وقتی قدم به حسینیه جماران گذاشتیم بطور کامل با فلز یاب بازرسی شدیم و همینطور بازرسی بدنی ! فکر کنم انتظار داشتن آر پی جی یا بمب اتمی از تو جیبهامون در بیاد ! نمیدونم آخه توی 2 تا جیب مانتو و یه کیف دستی مگه میشه چی گذاشت ؟ باز جیب آخوند رو بگی یه چیزی که توش یه گله گوسفند هم جا میشه . بعد از اونم به همراه 2 تا نینجا زینب سیاه پوش تا دم در منزل حاج سید حسن خمینی مشایعت شدیم !!!!
کوچه رو آب و جارو کرده بودن و در بالای کوچه هم سقفی از ایرانیت های تلقی زرد رنگ کشیده بودن تا از بارون و برف مصون باشه ولی در واقع منظور همون چشم نامحرم بود و بس ! تک و توک زن و بچه هایی هم در کوچه دیده می شدند , زنبیل بدست که همه از دم چادری و خر مذهب و یه چشمی رو گرفته بودن . در و دیوار هم پر بود از آیات قرآنی و نوشته ها و شعارهای انقلابی و مذهبی و عکس هایی از خمینی .
- تو هر دفعه اینطوری میایی اینجا ؟
بنده چون با خود حسن آغا میآیم اینطور نمیکنن !
- پس این وسط انگار من نامحرمم ؟
بله اینطور به نظر میآید !
در انتهای یک کوچه باریک زنگ در رو فشار دادیم و دقایقی بعد مردی ریشو با کت و شلوار ناهماهنگ که ظاهرش داد می زد امنیتی باشه درو باز کرد و انگار برادر ابطحی رو میشناخت , که سلام گرمی بهش کرد و بعد که چشمش به من افتاد لب و لوچه ش مثل شتر آویزون شد و اخم کرد و اشاره کرد به من و گفت : این خواهر کی باشن ؟
- ایشان از دوستان بنده هستند و میخواهیم خدمت آغا برویم تا با ایشان صبحت کنند !
از سر راهمون کنار رفت و وارد حیاط شدیم ! توی حیاط دو تا تخت چوبی گذاشته بودن که روشون فرش پهن شده بود و حوض گردی هم وسط حیاط قرار داشت و پر از ماهی های قرمز بود ! با دیدن این منظره خاطره عکس های نفرت انگیز خمینی به یادم میاد که در اول کتابهای درسی یا گوشه گوشه کتابها و مجلات و در و دیوار و تا توی مستراح میچسبوندن و با لبخندی بکش خوشگلم کن در حالت های مختلف عکس گرفته بود در کنار این حوض کذایی با اون پیژآمه خوشگلش که پاچه هاش رو هم کرده بود توی جوراب هاش !!! به سمت حسینیه راهنمایی میشیم و بعد از کندن کفش ها وارد حسینیه میشیم ! برام خیلی جالبه ! منظره ای رو می بینم که در طی سالها خمینی از اونجا برای مشتی گاو و گوسفند سخنرانی می کرده و از ایوان بالایی اونجا برای مردم دست تکون می داده و شده بود جوک مردم و میگفتن خمینی از اون بالا داره میگه خاک بر سر ملت و جمله تا مردم خرند خمینی رهبر است هم از همینجا ساخته شده !!!!!!! حالا باید به ملاقات مردی می رفتیم که در کنار خمینی , در عکس ها پسر بچه ای بیش نبود و حالا تبدیل به یه مرد (!) شده بود !
از چند تا پله بالا می ریم و وارد اطاقی ساده به رنگ آبی نفتی خیلی روشن می شیم که دور تا دور دیوارها پشتی و مخده ست و در جلوی اونها هم زیر اندازی سفید پهن شده ! مردی که همراه ما ست دعوت میکنه که بشینیم و چند دقیقه بعد با صدای یا الله گفتن مرد متوجه می شیم که سید حسن تشریفشون رو آوردن !!!!
مردی با قد حدودا 170 سانتیمتر و چاق و چله مثل کدو و خیلی خوشتیپ و جذاب وارد میشه !! چشمم که بهش میافته تو دلم میگم : حیف نبود آخوند شدی ؟ بلند می شیم به احترام " ظاهری " و بعد از سلام و احوالپرسی , دعوتمون میکنه به نشستن و کمی با برادر ابطحی صحبت میکنه و منم مشغول ارزیابیش میشم ! موها و ریش خرمایی و پوستی سفید و چشمهایی قهوه ای و روشن . چهره خیلی جذابی داره و ریش هاش رو هم مدل پرفسوری – اسلامی زده و بر خلاف اسلاف پشمناک خودش که مثل بُز ریش انبوهی دارن , ریش کوتاهی گذاشته که جذابیتش رو هم بیشتر کرده . کلن چهره ش به چهره ایرانی ها شبیه نیست و به نژاد اسلاو و وایکینگ ها بیشتر شباهت داره ! بوی گند گلاب میده . بویی که ازش نفرت و حساسیت شدیدی دارم و نفسم رو بند میاره ! مجبور میشم از توی کیفم ماسک کاغذی در بیارم و به صورتم بزنم ! هر دو با تعجب بهم نگاه میکنن و آخر هم برادر ابطحی طاقت نمیاره و میگه :
- چه شد خواهر ؟ اینجا که آلودگی هوا نیست !
مگه حتمن باید آلودگی هوا باشه نابغه ؟ من از بوی عطر بوگندوی ایشون حالم بد میشه !
- این که عطر محمدی است و ثواب دارد انسان بوی گل محمدی بدهد !
من به ثواب ش کاری ندارم موضوع اینه که فعلن من دارم این وسط کباب میشم !!!!!
کمی بعد زن نسبتن جوونی با سینی چایی وارد اتاق میشه و بهمون چایی تعارف میکنه ! با حالتی که بی شباهت به حالت مادر شوهرها نیست , نگاهی به صورت زن می اندازم و چایی رو بر میدارم ! چهره جذابی داره . انگار میخواد پیشم بشینه . خودمو کمی جمع و جور میکنم و کنارتر میکشم . تو دلم خدا خدا میکنم که بیخیال بشه و بره و بذاره به کارم برسم ! خوشبختانه خود آغا حسن هم اشاره میکنه و میره ! " بعدن میفهمم که همسرش بود " .
چند دقیقه بعد هم با ظرف میوه میاد و میذارش و میره . پیشدستی و کارد و چنگال هم میاره و میره ! ظاهر میوه ها چندان تعریفی نداره و درجه یک نیستن ! سیب ها لک دارن و خیارها هم بعضی هاشون مثل صورت احمدی نژاد پلاسیده و مثل نیم رخ کون بوزینه شدن ! گوجه سبزها اما خیلی عالی و درشت هستن ! آب تو دهنم جمع میشه ! همین که بفرما میزنن , یه مشت بر میدارم و مشغول خوردن میشم ! اولین گاز رو که میزنم چنان " خرچ " صدا میده که هر دو سکوت میکنن و زل میزنن بهم ! کلی خجالت میکشم ولی جان فدای شکم .. بقول معروف : مایه عیش آدمی شکم است ...
تو مدتی که اونها سرشون به حرف زدن گرمه , همه گوجه های توی ظرف رو میخورم و این دو تا همچنان مشغول صحبت کردن هستن ! آخر حوصله م سر میره و میگم :
* بس کنین دیگه ! انگار شماها از من محتاج تر بودین به صحبت ؟
- باشد ببخشید خواهر ! بفرمایید !
* خواهر هم خودتی ! خب ... میشه از خودتون بگین ؟ بچه هاتون ؟ همسرتون ؟ ازدواجتون ؟
- شدن که میشود ولی بنده اگر میشود همه چیز را پاسخ نمیگویم مانعی که ندارد ؟
* نه خب ... هر کدومو دوست داشتین جواب بدین !
- باشد ... بسم الله الرحمان الرحیم و بهی نستعین ...
* بابا مگه میخوایین سخنرانی کنین پای منبر ؟ من فقط چند تا سوال ساده کردم !!!!
- خب باشد ! اما این رسم است ها ... بنده متولد 1351 شمسی هستم .
* منظورتون همون خورشیدی بود دیگه نه ؟
- بله مگر فرقی هم میکند ؟
* خیلی فرق میکنه ! شمس عربیه و خورشید پارسی ! فرقش اینه !!!!
- باشد ! چشم ! بنده در سال 1375 خورشیدی ازدواج کرده ام و دو فرزند هم دارم . احمد 8 ساله و نرگس 5 ساله میباشند !
* اونوقت شغل شما چیه ؟ مثل ملاهای دیگه دائم پای منبر فک میزنین ؟
- هاها ... عجب این خواهر بانمک هستند تقی جان !
بله ایشان عنایت عجیبی به جامعه روحانیت دارند ! حالا بیشتر متوجه میشوی حسن جان !!!
* واه واه ! چقدر به هم نون قرض میدین ؟ آدم فکرای بد میکنه راجع به شما !
مثلن چه فکری ؟
* حالااااااا !!! خب شغلتون چیه شما ؟
- بله .. بنده بیشتر اوقات یعنی 5 روز هفته را در قم هستم و باقی ایام را در تهران . آنجا تدریس می کنم در حوزه علمیه و کار اصلی بنده هم دروس حوزوی است و به فراخور حال به بعضی مباحث جدید هم میپردازم !
* اهل ورزش کردن هم هستین ؟ کلن اصلن اهل تفریح کردن هستین ؟ یا تفریح از نظر شما حرومه ؟
- بنده اسب سواری را دوست میدارم و فوتبال هم به همچنین ! بیشتر تفریحات بنده البته بودن با دوستان است مثل همین برادر ابطحی . به فوتبال هم خیلی علاقه دارم و بازیهای مهم را سعی مینمایم مشاهده کنم . خودمان هم اگر بتوانیم هفته ای یک روز ورزش می کنیم " خودکشی " اما وقتی دبیرستان می رفتیم خیلی ورزش می کردیم و الان مقداری چاق شده ام و کمتر وقت می کنم ! تفریح هم خوب است و به شرطی که عیش و نوش و ابتذال نباشد !
* فیلم و سینما چطور ؟ اهلش هستین ؟
سینمای ایران را دوست می دارم و تا حدودی تعقیب می کنم . ولی سینمای جهان را متاسفانه خیر . اصولن سینمای جهانی مستهجن است و بنده تمایل به دیدن ندارم . سینمای جنگ نیز بنظر بنده دارای ارزشهای بسیار است مخصوصا شهدا . کارهای آقای حاتمی کیا را می پسندم . البته باید بگویم سینمای امروز رگه هایی از ابتذال دارد و امیدواریم از حد طبیعی بیشتر خارج نشود ان شاء الله ..
* این راسته که میگن پدر شما احمد آغا رو به قتل رسوندن ؟
- بنده این سوال را پاسخ نمیدهم اما ماه هرگز پشت ابر باقی نمیماند !
* چه کتابهایی مطالعه می کنید ؟
- بنده همه نوع کتاب می خوانم مخصوصن کتب اسلامی و فلسفی و بزرگترین تفریح من خواندن کتاب است . تاریخ را خیلی دوست می دارم و انقلابهای بزرگ را هم . تاریخ 100 ساله اخیر را دوست دارم اما از رمان خیلی کیف نمی کنم و پوچ و بنجل است .
* زبون خارجی هم چیزی میدونین ؟
- بنده به زبان عربی و تا حدی که گلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم انگلیسی بلدیم . همین قدر که اگر ما را در فرنگ رها کنند به پاسگاه پلیس بتوانیم برسیم . الان الحمدالالله بازار ترجمه خوب است و کفایت می کند و لازم نیست ما زیاد تلاش بنماییم .
* خب این گشاد بودن موروثیه .... بگذریم ... مردم نصویر کودکی رو بیاد دارن که در روزهای انقلاب دور خمینی بود , از اون دوران خاطره ای دارین ؟
- بنده همیشه آن دوران که راهنمایی بودم و بعد به دبیرستان رفتم و در همان ایام که رفتم به جبهه , امام را یک پدر بزرگ مهربان و رهبری بزرگ می دانستم .
* آها بله ! چه خاطره جالبی بود واقعن احساساتی شدم ! خب شنیدم که شما سمند دارین ! نظرتون راجع به این اتومبیل ملی چیه ؟
- قشنگ است ضمن اینکه بنده زیاد از ماشین سر رشته ندارم و راستش از اولش هم علاقه ای نداشتم ولی به هر حال امروزه باید خودرو مند بود !
* حالا کمی میخوام سوالات مهم ار بپرسم ! قصد دارید وارد سیاست بشین ؟
- سوالات عجیبی می کنید !!!!!!!!
* نه بابا ؟ کجاش عجیبه ؟
- بنده اصلن با سیاست کاری ندارم ! سوال بعدی ..
* پس انگار منم که دائم ور دل رهبر نشستم ... خب .. نظرتون در مورد حقوق زنان چیه ؟
- بنده نظر خاصی ندارم اما بیشتر باید از اسلام و شرع در این موارد کمک گرفت و دین اسلام اساسی ترین و جامع ترین راهنما در این موارد است .
* آها ! آخه نه اینکه تا الان همین شرع و اسلام بزرگترین دشمن زنان نبوده ؟ اونوقت چطوری دم از حقوق زنان و آزادی زنها میزنین ؟
- ما برای آزادی زنها ارزش قائلیم اما در حدی که باعث ابتذال نشود ! همین !
* با کامپیوتر و اینترنت هم آشنا هستین ؟
- تا حدود کمی در حوزه کار کرده ایم و بیشتر برادر ابطحی به ما آموزش داده اند . به سایت یاهو هم وصل شده ام اما زیاد جالب نبود مخصوصا که زبان غیر فارسی داشت و گاهی تصاویر مستهجنی در آن خودنمایی میکرد !
* آها ! چقدر شما استعدادهای نهفته دارین ! من پیشنهاد میکنم که هفته ای یک کنسرو تن ماهی تناول کنین . خیلی براتون مفیده !!!!

خلاصه کمی دیگه هم صحبت کردیم و بعد هم اومدیم بیرون ! بماند که همه عکسهامو گرفتن پاک کردن و نوشته هام رو هم گرفتن و پس ندادن ! اما چیزی که این حکومت احمق نمیدونه اینه که شاید بتونه همه چیزو سانسور کنه , طرز فکر احمقانه خودش رو در جامعه مثلن رواج بده و دائم جن و پری نشون مردم بده و توپ و تانک و بسیجی و لباس شخصی بریزه بیرون , اندیشمندان ما رو زندانی کنه و حرکت های مردمی رو سرکوب و مردم رو به جرم های واهی ترور کنه ... اما مغز و طرز فکر ما رو هم آیا میتونه عوض کنه یا سانسور کنه ؟ کی میتونه مغز رو سانسور کنه ؟ کی میتونه افکار و اعتقادات رو سانسور کنه و یا به بند بکشه ؟
..
..
نتیجه گیری اخلاقی :
این مصاحبه حاوی نکات ظریقی بود که حتما با خوندن اون فهمیدین پیامش رو ! یکی از ساده ترینهاش اینه که می تونید با توجه به این صحبتها و طرز فکر یک نواده انسانی که با سرنوشت 40 میلیون نفر در 27 سال پیش بازی کرد به این نتیجه ساده برسید که این فرد زندگی رو در چند چیز ساده خلاصه کرده و اون هم فقط و فقط بودن در بین هم کیشان خودش و بحث های دینی و فلسفی و ... هست ! این فرد هیچ علاقه ای به سینما - تاتر - علوم روز - کامپیوتر - اتومبیل - ورزش و خیلی از مسائل دیگه نداشت و نداره و حتی سر رشته ای نسبت به این مسائل و نیازهای انسانی !! حتی رمان خوندن رو هم بیهوده می دونست !! حالا می نونید تصور کنید وقتی این انسان روزی بر مسند قدرت و سیاست تکیه کنه باز چه فاجعه انسانی پیش خواهد اومد و نسل دوم نسل سوختگان شکل خواهند گرفت ........



........................................................................................

Saturday, May 27, 2006

ادب کردن مردها :

یکی از اتفاقاتی که در بین زن و شوهرها ممکنه پیش بیاد و باعث قهر و اختلاف بشه , میتونه این باشه که یکی از طرفین طرف دیگه رو پیش بقیه ضایع کنه ! این اتفاق 99/99% همیشه از سوی مردها اتفاق می افته و زنها رو در جمع دوستان یا جمع های خانوادگی یا مهمونی ها به شکل فجیعی ضایع میکنن برای اینکه حرفی زده باشن یا خود شیرینی کرده باشن و مزه ای ریخته باشن و شوخی ای و ... در کل برای خالی نبودن عریضه ! عکس العمل بیشتر زنها در اینطور مواقع یک چیزه ! قهر ! دلخوری , گاهی کینه و ریختن توی دل و در نهایت غصه خوردن و دم نزدن :

دیشب کلی مهمون داشتیم . فک و فامیل های آرتین به اتفاق پدر و مادرش اومده بودن برای اولین بار خونه ما و منم حسابی سنگ تموم گذاشته بودم . با اینها خیلی رو در بایستی داشرم و برای همین از روز قبلش کلی جون کنده بودم و تهیه دیده بودم تا همه چی عالی باشه . البته اعتقاد به پذیرایی مفصل ندارم و نظرم اینه که مهمون کوفت بخوره و خود آدم واجب تره ! ولی در حد همون میوه و شیرینی و دو جور غذا و تمیز و مرتب کردن خونه !!!
خلاصه این قوم تاتار بالاخره پیداشون شد و اومدن و نشستن و مشغول صحبت و ما هم پذیرایی و .. تا موقع شام شد . وقت شام میز رو کمکی با زنهای دیگه چیدیم و غذاها رو هم آوردیم سر میز . باقالی پلو با مرغ و یک دیس هم کتلت درست کرده بودم با مخلفات . همگی سر میز جمع شدن و داشتن شروع به کشیدن میکردن که یهو آرتین هوار زد :
- آخ جون غذا !!!!!!!!
زن عموی پتی یاره ش که چشم دیدن منو نداره از اونطرف در اومد که : مگه شیوا جون تو خونه غذا درست نمیکنه که با دیدن غذاها اینقدر ذوق کردی ؟؟؟

منو میگی , همچین اعصابم ریخت به هم که حد نداشت ! دلم میخواست توی اون لحظه برق 220 ولت رو وصل کنم به آرتین تا بفهمه دنیا دست کیه . ولی فقط یه لبخند زورکی و زیر سبیلی رد کردن و بقیه هم وقتی افتادن به غذا خوردن , قضیه فراموش شد . شب وقتی که همه رفتن , اصلن به روش نیاوردم ولی موقع خواب دائم قیافه زن عموی عفریته ش جلوی چشمم بود و و هی سوهان به اعصابم میکشید . تصمیم گرفتم یه بلایی سر این جانور بیارم تا دیگه آبروی منو جلوی فک و فامیلهاش اینطوری نبره و منو ضایع نکنه ! تا نزدیکی های صبح نقشه میکشیدم و در آخر بعد از تصویب یکی از طرح ها , بخواب رفتم تا فردا صبح خدمتش برسم ...

فردا صبح قبل از صبحانه رفتم سراغ خواهرم و بهش گفتم :
- تو برای آزمایشهای ژنتیکیت روی تغذیه , احتیاج به جونور داری دیگه نه ؟
آره ! سراغ داری ؟
- آره ! خیلی هم بزرگه !
آخ جون ! چی چی هست حالا ؟
- آرتین !!!!!! ببین من امروز حوصله غذا پختن ندارم . خودت میدونی و آرتین . هر جور غذایی که فکر میکنی برای سلامت ژنتیک مردها لازمه درست کن و بده بهش .
راست میگی ؟ دوباره نیایی دعوام کنی ؟
- نه عزیزم . تا آخر شب در بست در اختیار خودته !!!!!!
نیم ساعت بعد آرتین سلانه سلانه اومد توی آشپزخونه و نشست پشت میز برای خوردن صبحانه . خواهرم هم رفت سراغش و گفت :
- امروز من مسئول غذای تو شدم ! حالا چی میخوری برای صبحانه ؟
عجب ! چه خوب ... پس یه فنجون قهوه بهم بده !
خواهرم هم رفت براش قهوه بیاره !!!!!! کمی بعد یک فنجون قهوه جلوش گذاشت که ازش بخار سیاه بلند میشد !!! برای خود منم جای تعجب بود که این دیگه چیه ؟ اما صبر کردم تا آرتین بخوره و نتیجه مشخص بشه ! اولین قلوپ رو که خورد صورتش جمع شد و افتاد به سرفه کردن و رنگش کبود شد و کم مونده بود خفه بشه !
- چی دادی به خوردش ؟ این چرا همچین شد ؟
عصاره قهوه با فلفل قرمز و سویا سُس و مخمر آبجو !!!!!!
- پدر سگ ! اینکه مرد ! بیا ببین چه مرگش شد ؟
خلاصه دست و پاهای آرتین رو گرفتیم و کشون کشون مثل جسد بردیمش بیرون تا هوا بخوره و نفسش جا بیاد ! ولی هنوزم نفسش جا نیومده بود و به سختی نفس میکشید ! خواهرم گفت :
- باید بهش آب بدیم ! بعد هم بدو بدو رفت شلنگ آب رو از کنار استخر برداشت و آورد و چپوند تو حلق آرتین و شیر آب رو تا ته باز کرد و چشمتون روز بد نبینه آب با فشار رفت تو حلقش و کم مونده بود بمیره ! بر عکسش کردیم و هی من میکوبیدم تو کمرش , خواهرم میکوبید تو شکمش و آخر تنفس دهن به دهن و فشار قفسه سینه و ... تا آبهایی که خورده بود رو پس داد و نفسش باز شد !!!!!! اولین کلمه ای هم که به زبون آورد این بود :
- شیوا مردم !
ای به جهنم ! بادمجون بم آفت نداره !
- به خدا مردم ...
بلندش کردیم و بردمیش تو . کمی نشست و حالش جا اومد و رفت پی کارهاش . از حق نگذریم تا اینجا کلی دلم براش کباب شده بود ولی هنوزم کمش بود و باید بیشتر از این سرش می اومد تا دلم خنک میشد و یه ناهار هم از خواهرم میخورد . منم رفتم سراغ ماهی هام تا یادداشت هامو کامل کنم و عکس بگیرم ازشون . یکساعت بعد برای خستگی در کردن رفتم پایین ببینم خواهرم داره چیکار میکنه , به طبقه پایین که رسیدم بوی گند وحشتناکی به دماغم خورد طوریکه کم مونده بود غش کنم . پیرهنمو گرفتم جلوی دماغم و رفتم به سمت آشپزخونه ! خواهرم یه دستشو زده بود به کمرش و با ژست آشپزهای فرانسوی داشت چیزی رو روی گاز هم میزد !
- تو داری چیکار میکنی ؟ سگ میجوشونی ؟
اه ! تویی ؟ دارم یه سُس درست میکنم که برای ژن های مردها خیلی مفیده . البته هنوز تحقیقاتم در این زمینه کامل نشده ولی فکر میکنم امروز به نتیجه برسم .
- نکشی این بدبختو ؟
نه بابا ! فوقش سکته میکنه که برای اونم آدرنالین دارم و فوری بهش تزریق میکنم !
- پدر سگ !!!! سکته چیه ؟ اصلن این چیه داری درست میکنی ؟
عصاره سیر با جوهر سرکه و یک میلی گرم زهر زنبور عسل و روغن مار و زیتون رنده شده و فلفل قرمز .
- اگه بلایی سرش بیاد من میدونم و تو ها ؟!
باز شروع کردی ؟ مگه صد دفعه بهت نگفتم که ژنتیک مردها به این آسونی ها نابود نمیشه و مردها خیلی سگ جون هستن ؟ بعد هم من یه تزی دادم به استادمون که مردها از نسل سگ هستن نه میمون و برای همین سگ جونن !
- خب استادت چی گفت ؟
هیچی ! تزمو جلوی چشمم پاره کرد داد دستم و گفت سگ جد و آبادته !!!!!!!!
- هاهاها ... حالا این سس رو میخوای به چی بزنی ؟
دیگه اونو نمیگم ! سریه !!!!!
- آها .. خب باشه به کارت برس فقط تو رو خدا زودتر تمومش کن , خفه شدم !!!!!!
از آشپزخونه اومدم بیرون و رفتم دنبال کارهای خودم . موقع ناهار هم زنگ زدم یه پیتزا آوردن که خودم و مرتیکه بخوریم و خواهرم هم که رژیم ماست داشت و آرتین هم که باید دستپخت اونو میخورد . همه نشسته بودیم پشت میز و و آرتین هم با وحشت به غذایی که جلوش بود خیره شده بود و هی زیر چشمی ما رو نگاه میکرد . آخر خواهرم سرش داد کشید و گفت :
- دِ بخور دیگه ! سرد شد !!!!
آخه این چرا همچینه ؟
- چشه ؟ خیلی هم خوبه ! یالا بخور !
چیزه ! چرا سیاهه ؟
بیچاره راست هم میگفت ! چیزی که جلوش بود چند تا چیز قلمبه مثل قلوه سنگ بود و روش هم سس سیاه رنگ و بد منظره ای مثل رب انار ریخته شده بود که بوی گند ازش متصاعد میشد ! خلاصه به زور قاشقش رو برداشت و کمی از این غذا رو خورد ! همون یک قاشق کافی بود تا دوباره تشنج کنه ! ولی چشم غره های خواهرم کار خودشو کرد و مجبور شد تا تهش رو بخوره . بعد از ناهار مرتیکه رو خوابوندم و کتابمو برداشتم که برم بخونم و یهو دیدم آرتین بدو بدو شتافت به سمت میعادگاه عاشقان امام زمان , مستراح !!!!! پشت سرش هم صدای توپ و تانک بود که بگوش میرسید ! خواهرمو صدا کردم و گفتم :
- این چرا همچین شد ؟؟؟؟
چیزی نیست ! تازه داره اثر میکنه !
یه نیم ساعتی گذشت و خبری از آرتین نشد . رفتم پشت در توالت و در زدم و گفتم :
- اون تو داری چیکار میکنی ؟
چیزی نیست عزیزم یه کمی شکمم خراب شده !!!!!!
- پدر سگ ! 2 ساعته رفتی اون تو بعد میگی هیچی نیست ؟
خب .. یه کم اسهال شدم !
- خیر سرت !

آقا خلاصه کنم تا همین الان این دفعه 15 هست که این آغا داره میره زیارت جمکران و بر میگرده ! فکر میکنم کم کم دمای دلم داره میاد پایین و خنک میشم . به این میگن حال گیری اساسی . حالا شما هم که خواهر هنربند و آشپز ندارین , میتونین از چیزهای دیگه ای استفاده کنین مثل روغن کرچک یا قرص بیزاکودیل یا درست کردن چای چوب پنبه و ... !



........................................................................................

Friday, May 26, 2006

تُرک تازی های عمال حکومت اسلامی :

چند روز پیش خبری , یکبار دیگه ایران رو تکون داد و اونهم قیام ترکها در آذربایجان بود که باعث شد تار و پود نظام یکبار دیگه به لرزه در بیاد و هشدار بده , مردم ایران آتش زیر خاکستر هستن و این جرقه های کور و بی هدف بالاخره روزی هدفدار میشه و آتشش چنان دامن اولیای امور رو میگیره که اونها رو خاکستر نشین میکنه ! " باشد گوش شنوا " . جریان از این قرار بود که یه بنده خدایی بنام مانا نیستانی کاریکاتوری کشیده بود و در اون برای جناب سوسک لهجه آذری رو انتخاب کرده بود و به ظاهر این شد زمینه ای برای شکل گیری یک قیام سهمگین و نشون داد خشم نهفته مردم آذری زبان به حکومت آل عبا :
http://www.golagha.ir/news/2006/May/22/247.php

مقدمه :
در ایران جامعه ای بنام ترک ها وجود نداره . از نظر تاریخی جامعه ترکها به دو دسته تقسیم شدن . یک دسته که بهشون میگن تُرک , و اهالی ترکیه امروزی رو تشکیل میدن و نژادشون همون نژاد یونانی و مدیترانه ای هست و مردمانی هستن سفید پوست با موهای بلوند و چشم های رنگی و روشن و بینی عقابی و موهای صاف . دسته دیگه مردم ساکن نواحی شمال غربی ایران هستن که بهشون میگن آذری . زبانی که این دو قومیت به اونها تکلم میکنن , کاملن با هم فرق داره . زبان ترک های ترکیه , مخلوطی از زبان لاتین و انگلیسی و ترکی استامبولی هست و زبان آذری زبانان ایرانی , مخلوطی از فارسی و آذری و پهلوی . اما دیده میشه که به اصطلاح خودمون ترک زبانها در همه جای ایران پراکنده هستن و تنها محدود به یک منطقه خاص نشدن . مثل ترکمن ها و ترک های کردستان و ترک های عرب و ترک های بلوچستان و ترک های لرستان و ... ! دلیل اونهم بر میگرده به کوچانده شدن اجباری اونها در طول تاریخ پر فراز و نشیب این مملکت . از طرفی ترک ها یا آذری های ایرانی نژادشون مخلوطی از نژاد مغولی و و اقوام آسیای میانه قدیم هست و دارای قدی متوسط و چشم و موهایی مشکی و حالت دار و اغلب میشی رنگ با اندامی ورزیده هستن . مردمانی بسیار خون گرم و مهربون و ساده دل و صمیمی و زحمت کش و صد البته بسیار باهوش .

این مقدمه ای بود تاریخی از جمعیت آذری زبانان ایران . اما برسیم به ریشه های اختلافات قومی و تحقیرهایی که نسبت به آذری ها اعمال شده در طول تاریخ معاصر . تا قبل از حکومت رضا شاه کبیر در ایران ترک زبانان مورد تمسخر واقع نمیشدن چون خود حکومت قجرها هم ترک زبان بودن . شروع این تحقیرها از زمان سرباز گیری و طرح وظیفه عمومی شکل گرفت که در اون روستائیان و اهالی ساده دل آذری زبان هم به خدمت فرا خوانده شدن و در پادگانها بدترین پُست ها رو به اونها واگذار کردن بدلیل ندونستن زبان فارسی و رفتار ساده و بی آلایشی که از خودشون در مقابل شهری های به ظاهر متمدن نشون میدادن . پدر بزرگم که خودش هم آذری و جزو اعیان اون زمان بود تعریف میکنه در زمان وظیفه عمومی بیشترین تحقیرها رو نثار روستائیان آذری زبان کردن حتا در همون منطقه آذربایجان . بطوریکه تبریز که اون زمان مرکزیت کل آذربایجان رو داشته بعنوان اعیان نشین و شهر نشین معرفی میشد و سایر اهالی شهرها و قصبات و روستاهای اطراف مثل اردبیل و میانه و ... حتا از طرف خود آذری زبانها و اهالی تبریز به دهاتی یا " کدی " معروف شده بودن و خودشون هم اونها رو مسخره میکردن !!!!
بعدها هم در دوران محمد رضا شاه فقید که نور به قبرش بباره , این تحقیرها بیشتر و بیشتر شد بطوریکه در منابع ادبی اون زمان به چشم میخوره , اولین کسی که شروع به تمسخر لهجه آذری زبانها کرد , همون سید کریم معروف بود با جوک های معروفش که این رویه تا به امروز همچنان باقیه و تحقیر آذری زبانان به نیم قرن سابقه بر میگرده . در بیشتر فیلم های فارسی بجا مونده از اون زمان هم برای نشون دادن افراد هالو , لهجه آذری رو به اونها نسبت میدادن .

اما , نکته بسیار مهم نهفته در این تحقیرها که تنها شامل آذری زبانها نمیشه و اهالی شمال کشور و لرها و خوزستانی ها و بلوچ ها و کردها و سایر اقوام رو هم شامل میشه , در اینه که این افراد جزو غیورترین و باهوش ترین ساکنین ایران زمین هستن و اگر مروری به تاریخ ایران زمین بندازین , متوجه میشین که همین اقوام در مقابله با تهدیدات دشمنان چه جانفشانی هایی کردن . شما دقت کنید فقط به یک نمونه کوچک از اقتدار آذری ها رو در بخش اقتصادی شاهد هستین که ترکها نبض اقتصاد ایران رو در دست گرفتن و تجار عمده و مهم بازار تهران همه آذری هستن . از بازار تهران بگیر تا نیمی از جامعه روحانیت و سیاست و ارتش و بقالی و نانوایی و سوپور و ... همه و همه آذری هستن . شاید به نظرتون مسخره بیاد نقش مثلن یک سپور شهرداری یا یک بقال و نانوا رو نادیده بگیرین اما تصور کنین فقط برای یکروز اگر اینها دست از کار بکشن , چه بلایی سر همین مردم تهران و به اصطلاح شهرنشین های پر فیس و افاده میاد ؟؟؟
رشتی ها هم که مظهر بی غیرتی هستن , آدم هایی هستن بسیار باهوش و خیلی از مهندسین و سیاستمداران ما رو تشکیل میدن . اهالی لرستان و کردستان و بلوچستان که جزو اقوام باستانی و اصیل ترین اقوام ایرانی هستن , یکی از مهربون ترین و خونگرم ترین اقلیت رو در ایران تشکیل میدن ولی شاهدیم که چه نسبت هایی بهشون داده میشه . اهالی خوزستان هم به همین شکل و متاسفانه در زمان جنگ شاهد بودیم تلاش زیادی از سوی حکومت صورت گرفت تا خوزستانی ها رو از نژاد عرب یا سامی معرفی کنه و به نوعی مزدور کشورهای حاشیه ای خلیج فارس در صورتیکه عرب های خوزستانی فقط به این زبان تکلم میکنن و از نظر نژادی , ایرانی و آریایی هستن ..

در پس این تحقیرها نیت سوء یی رو میشه مشاهده کرد که هدف اون تفرقه و کم کردن قدرت نفوذ اقلیت های قومی در ایران بوده و جلوگیری از تجمع اونها بوده . بطور کلی سیاست تفرقه بنداز و حکومت کن که از زمان رضا شاه هم با کوچ دادن های اجباری قومیت های مختلف صورت میگرفت تا از تجمع بیش از حد اونها جلوگیری بشه . ولی خوشبختانه یا بدبختانه , 90% از مردم ایران یک رگ ترکی یا نسبت ترکی دارن و این حقیقتی انکار ناپذیره . هر کسی رو که میبینی یا پدرش یا مادرش یا یکی از اقوامش و فامیل و آشناهاش و یا اجدادش متعلق به اون خته بودن . خود منم پدرم ترکه و مادرم فارس .

اما در مورد آذری ها و نقش تعیین کننده اونها در تاریخ ایران , هیچکس نمیتونه اونها رو ندید بگیره . در دوران مشروطیت این آذری ها بودن که با قیام تبریز و در دست گرفتن تبریز قیام مشروطیت رو شکل و سمت دادن و تهران رو تسخیر کردن و مظفر الدین شاه رو مجبور کردن تا به خواست انقلابیون گوش بده و فرمان مشروطیت رو صادر کنه . بعدها هم در زمان محمد شاه باز این آذری ها بودن که باعث شکست شاه شدن . در دوران پر شکوه پهلوی هم باز این شهر تبریز بود که سر به قیام برداشت و اولین ضربه رو به ریشه های حکومت شاهنشاهی وارد کرد و حالا هم میبینیم که بزرگترین و قویترین قیامی که در طول حکومت اسلامی روی داده , در شهر تبریز شکل میگیره و نفرت و خشم مردم به بهانه یک کاریکاتور به غلیان در میاد .
خیلی باید ساده باشیم که تصور کنیم قیام مردم تبریز به بهانه یک کاریکاتور با مضمون : نه منه ؟ بوده !!!! رفتاری که مردم آذربایجان نشون دادن در واقع عکس العملی بود که در طول 27 سال حکومت شاهنشیخی از خود حکومت آموخته بودن . زبان بیان حرف یعنی زبان زور ! یعنی ترور ! یعنی آنارشیسم ! یعنی شورش ! یعنی خرابکاری . وقتی که مردم مشکلات و اعتراضشون رو به حکومت با اعتراضات غیر خشونت آمیز و آرام نشون میدن و در مقابل حکومت وخشیانه ترین روشها رو برای پاسخ گویی به این تجمعات و اعتراضات نشون میده , باید هم منتظر این باشه که در مقابل یک کاریکاتور بی ارزش , یک استان به حال فوق العاده در بیاد و زیر و رو بشه ! هر چند باز هم این قضیه رو دوباره ربط میدن به شیطان بزرگ , آمریکا و غرب و استکبار و ... , اما خوشبختانه مردم ما اونقدر در این سالها عاقل شدن و خیانت دیدن که با این پاسخها , فقط لبخندی به لب میشونن و توی دل ناسزایی حواله رژیم میکنن .
..
..
در کل با همه اینها وضعیت کاریکاتوریستی که به ظاهر باعث این شورش شده جای بحث داره . آیا بر طبق قانون اساسی ایران , باید کاریکاتوریست محکوم بشه و یا باید مسئولینی که مجور انتشار این کاریکاتور رو دادن , مثل وزیر ارشاد , بازداشت و استیضاح بشن ؟ باز هم مثل همیشه کاسه کوزه ها سر بی گناه قضیه میشکنه و مقصر اصلی از پستی محروم میشه و به پست و منصبی بالاتر گمارده میشه ؟ کم ندیدیم ... لاریجانی هایی که با اختلاص میلیارد تومنی روبرو شد و از ریاست سازمان صدا و سیما عزل شد و به مقام بسیار بالاتری در شورای امنیت ملی منسوب شد ... ! حالا اینبار هم باید منتظر بود و دید جناب وزیر ارشاد به چه پست و مقامی ارتقا پیدا میکنن !!!!!!!!

تکبیر.



........................................................................................

Thursday, May 25, 2006

دعاها و خرافات :

چند روز پیش تلویزیون رو گرفته بودم و داشتم از روی بی حوصلگی با کانال های ماهواره ور میرفتم و به ترتیب کانال هایی رو که با هزار زور و زحمت ردیف کرده بودم چک میکردم که ببینم چی به چیه ! کانال های پورنو که فقط آدم و حوا بازیهای مسخره رو نشون میداد و آدم رو از هر چی سکس بیزار میکرد ! کانال ورزش هم داشت ورزش مزخرف فوتبال رو نشون میداد ! کانال های موسیقی هم که هیچ پُخی نبودن . رفتم سراغ کانال های ایران . اولین کانال داشت یوگا نشون میداد و نشستم و کمی تمرین کردم و انصافن خیلی خوب بود و تمام عضلات پاهام باز شد و کلی احساس فنری بودن کردم (!) . وقتی که تموم شد زدم بعدی و رسیدم به یه کانالی که یه پیرزن داشت صحبت میکرد و گفتم ببینم این دیگه کیه ؟ چشمتون روز بد نبینه ! شماره ای جلوی تصویر نوشته شده بود و خلایق بهش زنگ میزدن تا این خانم براشون کارت بکشه و بعد فالشون رو بگیره . مرده بودم از خنده ! طرف مثلن از فرانسه زنگ میزد و میگفت خانم فلانی من میخوام فردا برم سفر و یه کارت برای من بکش ببینم چه بلایی سرم میاد ؟ اونم کارت میکشید و میگفت ! عزیزم ! خیلی سفر خوبی داری و مشتی مزخرف و در آخر هم می پیچوندش و تموم ! نفر بعدی زنگ میزد و میگفت من زندگیم چند وقتیه خراب شده و یه کارت برام بکش تا ببینم مشکلم چیه ؟ اونم میکشید و میگفت یه بدخواد داری و یه زنی هست که داره جادوت میکنه و ... ! حالا جالب بود که بعضی ها که انگار کارشون بدحوری گره داشت و به این آسونی ها هم باز بشو نبود , بهشون میگفت بعد از برنامه زنگ بزنین و من مشکلتون رو دقیق میگم " همون حکایت پول و این حرفها ".

این برنامه رو که دیدم یاد این مادر آرتین افتادم که یه زن مذهبی عجیب و غریبه که دومی نداره . چند وقت پیش که خبر حامله شدن ما مثل بمب اتم و نامه احمد خوشگله (!) توی خانواده اینها پیچید , این مادرش هر روز با یه ظرف غذای نذری و مشتی دعا و آب زمزم و خاک تربت و تکه پاره های دستمال و کوفت و زهرمارهای دیگه می اومد سراغم و اینا رو میداد به خوردم .
یا یه بطری از کیفش در میاورد و آبی که توی اون بود رو توی لیوانی میریخت و وردی میخوند و فوتی بهش میکرد و به زور خالی میکرد تو حلقم ! یا تکه پارچه های سبز رنگی رو در میاورد و به زور پیرهنمو در میاورد و گره میزد به بند کرستم که چشم نخورم و شیرم زیاد بشه ! یکی دو بار هم اومد دنبالم با آژانس که منو ببره پیش یه زنی که دور نافم دعا بنویسه که بچه م چشم نخوره , که این یکی رو دیگه هر کاری کرد موفق نشد حتا یک میکرون هم از جام تکونم بده !
البته ناگفته نمونه که این دعاها روی من نتیجه معکوس داشت و علت هم فقط یک چیز بود ! اینکه به گفته برادر ابتری یا همون ابطحی , من ابلیس ماده هستم و دین و این چیزها برای من سم شوکرانه !!!!!!!

" یادمه بچه هم که بودم , ذره بین بر میداشتم و میرفتم زیر آفتاب و با دقت عجیبی کتاب دعای مادر بزرگمو خط به خط و کلمه به کلمه میسوزوندم و کلی ذوق مرگ میشدم و دوباره میذاشتم سر جاش ! اون بیچاره هم که یه زن خرافی بود وقتی کتابچه ش رو باز میکرد که دعا بخونه و با آیه های سوخته مواجه میشد , پدر بزرگمو تیر میکرد که گوسفند بگیر و قربونی کن که جن توی این خونه ست !!!! "

آش که برام میاورد , منم که دیوونه آش رشته هستم و میمیرم برای آش , تا میخوردم شکمم میشد طبل و نفخ میکردم و تا صبح هی میرفتم مستراح ! یا غذاهایی که از فلان سفره ابولی و سبز و فاطی و ماطی و قاطی و حسن و حسین برداشته بود آورده بود و به زور به خوردم میداد , کافی بود که منو تا صبح از دل درد بی خواب کنه و توی مستراح متحصن بشم ! یا تر می افتادم یا دل درد میگرفتم و تا صبح فحش خوار – مادر بود که نثار سید جماعت جاکش میکردم !!!!!
خلاصه اینها گذشت تا اینکه چند وقت پیش که به زور ما رو دعوت کرده بودن خونه شون , عمه آرتین هم بود و بعد از شام این زنیکه عفریته یه دعایی از کیفش در آورد و داد دستم و گفت : اینو از بالای در خونه تون آویزون کنین و خیلی دعای خوبیه و ... ! منم که عاشق دعا , هر چی کتاب دعا و این اراجیف دستم میاد توی دادگاه تفتیش عقاید خودم آتیش میزنم ته باغ , گرفتم و انداختم توی کیفم تا فردا صبح بلایی که سر ژاندارک اومد , منم سر این دعا بیارم !!!! خلاصه شب هم خداحافظی کردیم و رفتیم خونه . به محض رسیدن آرتین گفت :
- این عمه من قدیسه ست ! دعاهاش رد خورد نداره !
جدی ؟ خب خوش بحالش . حالا منو سنه نه ؟
- که اینکه این دعا رو بده من بزنم بالای در !
آره حتمن ! همینم مونده که ورد و جادو از خونه آویزون کنم !
خلاصه از اون اصرار و از ما انکار و آخر هم به زور دعا رو ازم گرفت و رفت چسبوند بالای ورودی . فردا صبحش داشتم از زیر همون در رد میشدم که نمیدونم چطوری پام لیز خورد و چنان خوردم زمین که دیگه هیچی نفهمیدم و فقط چشمهامو که باز کردم دیدم صد نفر بالای سرم ایستادن . اول فکر کردم توی جهنم هستم و اینها هم شاکی های من و ارث ننه بابا و اجداد ونیاکانشون رو ازم طلب دارن , ولی کمی بعد که پرستار و دکتر اومد و چشم و چالمو نگاه کردن و نبض گرفتن و ... فهمیدم که توی بیمارستانم و اون دعای کذایی هم کار خودشو کرده و بچه نازنینمو از دست دادم !!!!!!
حالا بماند که سر همین دعای کذایی این عمه قدیسه حالا شدن جادوگر و همه حانواده طردش کردن . فردا هم که از بیمارستان مرخص شدم به محض ورود , مادر آرتین دعا رو از بالای در برداشت و برد انداخت توی چاه توالت و یه سیفون هم روش ! پیوست به جمکران ... ولی نمیدونم چرا باید این بلا سر من می اومد که همه بفهمن این زن جادوگره ؟!
..
..
بحث دعا که میشه , یک مساله ای رو هم باید بهش پرداخت و اونم مساله مذهب و خرافاته ! چند تا مورد رو براتون میگم و قضاوت رو میذارم به عهده خودتون . ما توی دین خودمون دعاهای زیادی داریم . اوراد و اسامی مقدسی داریم . مثل آیت الکرسی و یا ابوالفضل و یا علی و یا الله و مزخرفاتی از این دست . عده ای به اینها به شکل فجیعی اعتقاد دارن و میگن گفتن اینها برکت به زندگی آدم میده و آدم رو از خطرات حفظ میکنه ! عقل سلیم میگه : اگر اینطور بود , همون پیغمبران و امامانی که ترتیبشون داده شده , با خوندن این اوراد و ذکر این اسامی جونشون رو از خطرات نجات میدادن و یا باعث میشدن که پیروانشون اینقدر بد نبینن و چیزهای کلفت توی ماتحتشون جا خوش نکنه !!!! یا همون واژه یا ابوالفضل که رضا زاده , قوی ترین گوریل جهان تا روی شورت و در کونش هم اونو نوشته و میگه ابوالفضل اونو توی همه مسابقات پیروز میکنه , حالا نمیدونم فردا که این آقا دچار آسیب شد و یا پیر شد , آیا ابوالفضل خان رفتن مرخصی ؟؟؟؟؟
یا همین کلمه بی ناموسی " یا الله " . الله رو مسلمونها میگن نا مقدس خداست ولی همین نام مقدس رو تو رو خدا ببنین چطوری به گند میکشن همین احمق ها :
- دقت کردین وقتی که مسلمونها میخوان برن توالت , برای مطمئن شدن از اینکه کسی توی توالت هست یا نه , میگن یا الله ؟؟؟؟ دقت کردین وقتی مسلمونها وارد خونه ای میشن برای اینکه به اهل خونه بفهمونن که یه مرد داره وارد میشه , آژیر میکشن و میگن یا الله ؟ حالا قضاوت با خودتون ...

دسته دیگه خرافاتی هست که به اسم دین وارد مذهب و از همه فجیع تر وارد فرهنگ ما شده ! مردم ما همیشه تا اسم حسین که میاد اشکشون سرازیر میشه و فوری میزنن تو سر و کله خودشون و وای وای حسین وای سر میدن که چی ؟ یه آدم مشنگی 1400 سال پیش قیام کرد و رفت حکومتی تشکیل بده و حکومت اون زمان هم زد و خوار – مادرشو مورد عنایت قرار داد ! همون کاری که الان آغای خامنه ای چلاق و احمدی نژاد خوشگل هم با مخالفان حکومتشون به سادگی آب خوردن انجام میدن و آدم ها رو میکشن و ترور میکنن و شکنجه میدن و زندانی میکنن و تبعید میفرستن ! اما بدبختی اینجاست که ما در طول تاریخ آدم هایی داشتیم که بسیار بدبخت تر و بسیار مظلوم از همین حسین پوفیوز جاکش بودن که حتا نامی از اونها نمیبریم ولی نمیدونم این چه حکایتیه که هر چی میشه میگیم یا حسین ! ای خاک بر سرتون که اینقدر خرین و یه جو عقل تو سر شما مردم گاو نیست ! اون ملای جاکشی که میره بالای منبر و از حسین و مظلومیتش میگه , یکبارم بشینه برای شما الاغ ها از مظلومیت دختران ایرانی و آزادی خواهان ایرانی و دلسوزان این مرز و بوم بگه , اونوقت باید بجای قمه زنی و زنجیر زنی و جر دادن کون خودتون و عربده کشی های نیمه شبانه و مردم رو زا به راه کردن , خودتونو حلق آویز کنین ! اگه از ظلمی که به مردم ما , به بمی ها , به جوونهای ما , به زنان ما میشه صحبت به میون بیاد باید خون گریه کنین حالا واسه یه جنازه 1400 ساله این کارها رو میکنین ؟! آخه حسین چه خری بوده که 1400 ساله علمش کردین و هر سال هر سال وحشی بازی در میارین سرش ؟ کم آدم سر همین مردک به قتل رسیدن ؟

همه اینها در نهایت خلاصه میشه به اصل :

تا که احمق باقی است اندر جهان - مرد مفلس کی شود محتاج نان

دقت کنین چقدر آدم از بابت همین خرافات مذهبی در کشور ما نون مفت میخورن ؟ چقدر با همین خرافات مذهبی تنبلی و مفت خوری در کشور ما زیاد شده ؟ گدا صفتی چقدر زیاد شده ؟

- گداهایی که جلوتون رو میگیرن و میگن تو رو ابوالفضل یه کمکی بکن ! تو رو فاطمه زهرا بده در راه خدا ..
- آدم های پولداری که روزهای عاشورا و تاسوعا دسته دسته سوار ماشین های آخرین مدل میشن و دیگ به دست ساعتها توی صف می ایستن تا برای 2 – 3 روزشون غذا بگیرن و مفت بخورن و کیف کنن و برای توجیه خودشون میگن , برکت داره غذای حسین و شفا میده و ... ! بگو آخه بدبخت ! اگه غذای حسین شفا میداد که دکترها باید دکونشون تخته میشد !
- دخترها و پسرهایی که توی صف سینه زنان حسینی انگشت توی فلان هم میکنن و از طرفی یک دستشون توی شورت همه و دست دیگه هم دارن سینه میزنه , اینه ماهیت مذهب ؟ یا فاحشه سالاری ؟
- آدمهایی که با گذاشتن یک خروار ریش و به دست گرفتن انگشتر و تسبیح , شدن برای ما امام زاده و نایب امام زمان و ولی وقیح و روح الله و حافظ ملت و ...
اینها همه از گور چی بلند میشه ؟ بجز مذهب خرافی ؟ بجز دین کذایی ؟ بجز دروغ و دغلی که وارد فرهنگ اصیل ایرانی شد بنام مذهب و آتش زد به هست و نیست ما ؟ اصلن تا حالا به این فکر کردین که اگه مذهبی به اسم اسلام نبود و مردم ما کمی عقل و شعور داشتن , آیا ملای گدا تاپاله لگد زنی مثل خامنه ای و رسمن جانی و دیگران , میتونستن امروز برای ما ولایت مطلقه وقیح رو بسازن و 27 سال خون به جگر مردم کنن ؟ مگه مذهب نباید راهگشای ما میشد ؟ پس چرا شده بلای جون ما ؟ مگه زمان شاه مذهب نبود ؟ مگه اسلام از انقلاب به این ور طلوع کرده ؟ پس چرا توی این 27 ساله اینهمه جنایت بنام مذهب صورت میگیره ؟ هر کثافت کاری ای که فکرشو بکنین , هر فسادی که وجود داره , یک سرش به مذهب گره خورده . فساد اخلاق , فقر فرهنگی و مالی , بیسوادی , تعصبات کور , ارتجاع سیاه , دختران فراری , اعتیاد , دزدی , جنایت و قتل , حق کشی , ظلم , مال مردم خوری و میلیونها جنایت دیگه همه از گور همین مذهب بلند میشه . حالا بازم میل شماست که بعد از 1426 سال باز هم مثل گاو از مذهبی پشتیبانی و حمایت کنین که به فلاکت انداخته شما رو یا اینکه کمی عقلتون رو بکار بندازین و خرافات رو رها کنین :

بنام عشق و آزادی
غم این خلق میخوردند
ولی با دست خود ما را
به قربانگاه میبردند
کجایند آن همه دلسوز
در این هنگامه ماتم
که رفتند و رها کردند
من و ما را به حال هم
رهایی ریشه ما بود
همه اندیشه ما بود
ولی در آن روی سکه
تبر بر ریشه ما بود
گل و گلدون و گلخونه
شده امروز یه ویرونه
سر فواره ها خونه
ببین مردن چه آسونه
سیاهی رنگ هر سفره
سر هفتسین هر ساله



........................................................................................

Wednesday, May 24, 2006

سفره های نفتی :

اسم نفت که میاد آدم ناخودآگاه ذهنش پر میگشه به ضخصیت جوادی به اسم نعمت نفتی ! کلن نفت خیلی چیز خوبیه . هم توی تعمیرگاه ها ازش استفاده میشه هم توی منازل بخاری روشن میکنن و چراغ نفتی هم که سالهای سال همدم مردم ایران بود و خلاصه خیلی کارآیی داره . از نفت هزار و یک محصول میگیرن و حتا چیزهای فجیعی مثل والزین و واسکازین و والوالین و گریس (!) یا دم دستی قزوینی جماعت رو هم از نفت میگیرن . آما ولی چونکه زیرا ... همین نفت بابای مردم ما رو سوزونده . از روزیکه توی ایران نفت پیدا شد , مردم ما دیگه روی آسایش رو ندیدن . انگلیسی ها سر نفت چوب تو فلان ما کردن , بعد آمریکایی ها سر نفت ترتیبمون رو دادن . سر نفت شاه رو برداشتن و سگ " ملا " آوردن و جنگ نفت براه انداختن و حالا هم که رئیس جمهور مافنگی ما اعلام کرده نفت رو میخواد بیاره سر سفره های ایرانیان :

چند وقت پیش همه نشریات رسمی و غیر رسمی وابسطه به حکومت و غیر حکومت اعلام کردن که رئیس جمهور موقع انتخابات وعده دادن نفت رو به سر سفره های ایرانیان میارن ولی حالا که از اون روزها نزدیک به یکسال داره میگذره , خبری از سفره و نفت نیست ! در نشستی هم که هفته قبل برگزار شد و در اون رئیس جمهور خوش تیپ ما هم شرکت داشتن , صراحتن اعلام کردن که چنین حرفی رو نزدن و مطبوعات در زمان انتخابات چنین خبری رو از قول ایشون گفتن و ایشون هم چون حال و هوای انتخابات بود و تاپاله لگد زنی رو میخواستن از طویله بر اریکه بنشونن , جو گرفته بودشون و برای همین این خبر رو تکذیب نکردن که شاید فرجی بشه و ان شا آلله به کرسی ریاست جمهوری تکیه بزنن که زدن و حالا که نوبت الوعده وفا رسیده , چنین چیزی صحت نداشته و حکایت من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بوده ... !!!

- در ادامه , نماینده شهر تهران هم اعلام کردن : مهم این نیست که آغای رئیس جمهور این حرف رو زدن یا نزدن . بلکه مهم اینه که ایشون اصولن به این حرف اعتقاد دارن یا ندارن ؟ و چون اعتقادی در کار نیست , به همین علت این حرف اصلن بار ارزشی نداره !!!!!!
- یکی دیگه از اراذل حکومتی بنام آغای الهام مذکر , چرت و پرت گوی دولت , طی نطقی تخم 4 زرده کردن فرمودن : دولت قرار نیست نفت را سر سفره های مردم بیاورد چون نفت بوی بد میدهد و خطر آتش سوزی هم دارد !!!!! موش بخورت از بس بامزه ای !
البته میدونیم که آوردن نفت به سر سفره ها چندان هم جالب نیست چون نفت بوی گند میده و چربه و سمی و نمیشه توش مثل دوغ و نوشابه , بربری تلیت کرد و بعنوان ناهار و شام میل نمود . از طرفی هم یه زمانی حدود بیست و هفشت سال پیش شایعه شده بود که از نفت گوشت هم درست میکنن و یه چیزی در پالایشگاه آبادان آمریکایی ساختن که از اینطرف نفت سیاه رو میمکه و از اونطرفت 1001 محصول تف میکنه بیرون " برج تقطیر " که گوشت و کره یکی از اینهاست !!!! ولی در طول این 27 ساله ما هیچ گوشتی از نفت ندیدیم ولی گوشت لاستیکی تا دلتون بخواد دیدیم که صبح میذاشتی توی قابلمه بپزه و شب ساعت 12 نیمه شب کمی نرم شده بود و فردا صبح هم که 48 ساعت دیگه میپخت تازه میشد با این تفاله شبیه به گوشت نامزه خورش درست کرد !!!!
خالا اینها به کنار بریم سر اصل موضوع :

آقا دقت کردین که تمام عمال حکومتی ایران آلزایمر دارن ؟ یعنی یه زمانهایی حرفی رو میزنن و بعد یهو اونو تکذیب میکنن ؟ یکی از کسانیکه توی حکومت اسلامی در این چند ساله وضعش از همه خراب تره و یه جورایی تاب داره , همین احمدی نژاد خودمونه . این بدبخت مادر مرده بدترکیب که خدا هم زده تو سرش و شکل نیم رخ کون بوزینه ش درش آورده , از روز اول تا حالا هر حرفی که زده , فردا صبحش یا اراذل و عمله جات حکومتی یا سران کله گنده نظام فوری حرف هاش رو شکل دیگه ای تعبیر کردن و به اصطلاح ماست مالی کردن و به زبون با ادبی گفتن که این یارو حالش خرابه و جدی نگیرینش و مشنگه . چه سر مساله هالوکاست بود و چه سر همین مساله سفره های نفتی و تهدید اروپا و ... ! بقول گیله مرد نازنین :
" اين آقای رئيس جمهور که در کشاکش دعوای بين بول و غايط ؛ به ضرب دعای باطل السحر و دعای بي وقتی و دعای هفتاد و دو باد ؛ از پهن پا زنی به مقام رياست جمهوری ايران رسيده اند ؛ هفته ای يکی دو بار يابو ورشان ميدارد و مثل کنيز مرحوم حاج ملا باقر ؛ به مصداق خرکچی هر چه بارش هست جارش هست ؛ شروع ميکنند به عرعر زدن و حرفهايی ميزنند که نه تنها در طبله هيچ عطاری نيست و نه تنها دردی از هزار و يک درد بی درمان ميهن ما را درمان نمی کند بلکه کشور ما را در جهان بد نام تر و منزوی تر هم ميکند "

حالا جالب اینجاست این آدم ها در کشور ما چنان حامیانی دارن که آدم انگشت حیرت به دهن میبره . یادتونه که وقتی این غربتی رو برداشتن بردن سازمان ملل , آیت الله تمساح یزدی اعلام کردن توی سازمان ملل جناب رئیس جمهور دور سرشون هاله ای نورانی دیده میشد و انگار که ماشاالله نظر کرده آغا امام تایمر الزمان بودن ؟!!!!!!! بعد هم این حرف چنان به مذاق این حضرت خوش اومد که به محض برگشت به ایران بهش وحی شد که امام زمان میخواد از چاه مستراح جلق کران ظهور کنه و خودش هم نایب بر حق امام زمانه و شروع به ساخت اتوبانی به مقصد جلق کران شد با پول ملت تا زمینه فرج آغا رو زودتر فراهم کنه ! این گذشت تا اینکه اینبار یکی دیگه از نوکران خانه زاد دربار ولایت مطلقه وقیح اعلام کردن که :
- نامه آقای احمدی نژاد به پرزيدنت بوش ؛ الهام الهی بوده !!
در همین رابطه هم یه جوک در اومده که میگه :
- احمدی نژاد گفت : ای بوش ! اگر ماه را در دست راست من و خورشید را در دست چپم قرار دهی , عمرن بیخیال انرژی هسته ای بشم !!!!!!

حالا بدبختی ما اینجاست که این دفعه قضیه به همینجا هم ختم نشده و عیال چاچول باز الهام مذکر , زرت و پرت گوی دولت , فاطی رجبی کتابی در ستایش این رئیس جمهور دیوانه نوشتن به اسم :
- احمدی نژاد , معجزه هرازه سوم !!!!

البته که احمدی نژآد به حق معجزه هزاره سومه و تا به امروز آدمی به خریت و نفهمی و بیشعوری و زشتی اون , زاده و خلق نشده بود که شده . کلن جمیع خصوصیات حیوانی و شیطانی ای که وجود داره رو میتونین در این اسطوره هزاره سوم یکجا مشاهده کنین ! همین چند وقت پیش بود که ابراهیم نبوی , دامن اضافه تو , کتابی نوشتن بنام " الف نون " که مخفف اول اسم احمدی نژاد بود و این کتاب رو روانه بازار کتاب کردن که مثل بمب صدا کرد . ایشون اعلام کردن که در عرض 4 ماه بیش از 800 صفحه مطلب تونستن درباره این رئیس جمهور خوش چهره بنویسن و در واقع یک رمان نوشتن . در صورتیکه در طول 8 سال ریاست جمهوری سید خندان , خاتمی , ایشون حتا 100 صفحه هم نتونستن مطلب درباره محاسن این حضرت بنویسن !!!!!!! به هر حال هنوز هم تصور میشه که اولیای حکومت اسلامی خدا یا فرستاده خدا هستن !
یک زمانی هیتلر هم خدا بود ! یک زمان محمد هم پیغمبر خدا بود ! یک زمان مسیح هم پسر خدا بود ! یک زمان هم خمینی روح خدا بود . یک زمانی هم خامنه ای حافظ این ملت بود . حالا هم احمدی نژاد بچه امام زمان شده ! بقول شاعر :

فغان ز ابلهی اين خران بی دم و گوش
که جمله شيخ تراش آمدند و شيخ فروش
شوند هر دو سه روزی مريد نادانی
تهی ز دين و خرد ؛ خالی از بصيرت و هوش



........................................................................................

Tuesday, May 23, 2006

پشمولوژی ( 5 ) :

در اینکه مردها جانورهای فجیعی هستن بحثی درش نیست . بر منکرش هم لعنت . اما به هر حال زندگی بدون مرد مثل خیار بدون نمک میمونه که فایده و جذابیت نداره . من شدیدن اعتقاد دارم که اگه زنی در زندگی مردی ظاهر نمیشد اون مرد هرگز نمیتونست به جایی برسه و به عبارت درستر , آدم بشه ! اون دسته از مردها عزب اوغلی ای رو هم که میبینین به جایی رسیدن , زندگیشون خیلی ناقصی داره و رضایتی از زندگی ندارن و یه فاز کم دارن . کلن زندگی با مردها جالبه هر چند که میخوام سر به تن هیچ مردی نباشه ولی روی هم رفته موجودات باحالی هستن که زندگی رو شیرین میکنن :

آقا تابستون که میاد بحث گرما و عرق تن و پشم و حموم و نظافت و اینها هم به میون میاد . مردها شاید توی تنها چیزی که پشتکار ندارن و شدیدن تنبل هستن , همین تمیزی باشه و زنها باید دائم اینها رو مثل قاطر تیمار کنن یا باید گربه اونها رو قبل از ازدواج دم حجله چنان به صلابه بکشن و همون اول چنان میخ رو محکم کوبید که تا آخر زندگی یادشون بمونه که عیالشون , فاحشه میدون شوش نیست که با تن و بدن کر و کثیف هر کاری دلشون بخواد باهاش بکنن و طرف دم نزنه و بیشتر عشق کنه !!!!! لابد خیلی اتفاق افتاده براتون که آغا میشینن نیم کیلو پیاز میخورن و بعد هم انتظار دارن وقتی میان طرفت و میخوان ببوسنت , با روی باز ازش استقبال کنی ! یا اینکه با تن خیس از عرق بیان خونه و انتظار لب و ماچ و بوسه داشته باشن و ... ! در صورتیکه در چنین مواقعی با 2 تا شصت بادکرده روبرو بشن , حساب کار دستشون میاد .
این آرتین هم از همون روزهای اولی که به اراده خودم (!) اومد توی ز ندگیم و قرار شد با هم مدتی زندگی کنیم , شرط و شروط هایی براش گذاشتم که اگه اینها رو اجرا نکنه با چند نوع تحریم فجیع مواجه میشه :
- یکهفته پرت شدن از رختخواب مشترک توی جوب !
- دو هفته محرومیت از رابطه جنسی !
- یکماه شستن ظرف ها !
- جریمه نقدی و خرید سرویس طلا و جواهر و سکه و ... !
- محروم شدن از غذای خونگی و خوردن ساندویچ و آش های میدون شوش !
خب , خیلی طبیعی بود که این آغا هم همه شروط من رو قبول کنه ! چرا ؟ چون عقل مردها توی 3 چیز خلاصه میشه ! شکم ! زیر شکم ! جیب !!!!! که این جیب از همه فجیع تره و مردها جونشون به پول بنده ! خلاصه این شد شروط شروع زندگی ما که آغا تا از بیرون میاد باید بره دوش بگیره و با ادکلن هم دوش بگیره تا بتونه منو ماچ کنه ! چند بار هم که این قوانین رو رعایت نکرد چنان تحریم سکسی ای شد که 24 ساعت توی وان تحصن کرد تا رضایت دادم ! اما چون سرآغاز آشنایی ما زمستون بود و به تابستون نرسیده بودیم , مساله پشمولوژی مهم جلوه نمیکرد .
همه میدونین که مردها لذت عجیبی از پشم تنشون میبرن و علاقه دارن که مثل زیلو و موکت و قالی خرسک و پادری به نظر بیان و با اجداد گوریلشون شباهتی داشته باشن ! منم که ژنتیکی از مو بدم میاد از همون روزهای اول یک روز این آرتین بدبخت رو برداشتم بردم پیش یکی از دوستام که موسسه زیبایی داره و بهش گفتم قسمتهایی رو که میگم رو موهاش رو با لیزر بسوزون ! اون قسمت ها هم شامل روی شونه ها و بازو و ساعد و زیر گردن و کمرش بود ! نمیدونم چرا بعضی از مردها ژنتیکشون به اصل داروین رفته ؟!؟
خلاصه 400 هزار تومن دادیم و این اقا رو شبیه آدمیزاد کردیم و دیگه موقع آدم و حوا بازی تنم سیخ نمیزد و چندشم نمیشد . اما بازم این مساله پشم به قوت خودش باقی بود . کف تمام خونه سرامیک سفید هست و اگه یک تار مو روی زمین بیافته توی چشم وق میزنه ! منم که به مو آلرژی دارم , همیشه جارو به دست مثل شرلوک هلمز دنبال آرتین هستم و موها رو جارو میکشم . این مساله توی حموم به شکل فجیع تری نمود پیدا میکنه . آغا هر وقت که حموم میکنن مثل اینه که یه سگ گله یا گوسفند و بز رو توی وان شسته باشی , همه جا میشه پر از پشم ! حتا روی صابون !!!! مسیری هم که میره و میاد رو قشنگ میشه حدس زد از رد موهایی که روی زمین ریخته .

خلاصه دیشب دیگه آب روغن قاطی کردم و باهاش اتمام حجت کردم که یا امروز صبح تو رو مثل کوسه میکنم یا اینکه یکسال از سکس محروم میشی ! این تحریم چنان موثر بود که همون دقیقه رضایت داد و قرار شد تنش رو هرس کنم !!!!! اما این دریای پشم رو چطور میشه هرس کرد ؟ اول گفتم با واجبی باید کارش رو بسازم . رفتم بقالی سر کوچه و از بقال ترک سر کوچه 10 تا بسته واجبی خواستم :
- هااا ! میخوایی برای شوهرت خوشجل بکنی چوپنگیزی ؟؟؟
نخیر ! برای آغامون میخوام !
- پوآه .. تف به گیرت این مردها ! مرد هم مردای گدیم ! مرد که بدوم ریش و پشم مرد نیست چه !!!
خلاصه 20 تا بسته واجبی رو گرفتم و اومدم خونه و آرتین رو لخت کردم و رفتیم حموم . اول قرار شد پاهاشو هرس کنم . پس یه کاسه آوردم و 5 بسته از واحبی ها رو خالی کردم توش و دستکش هم دستم کردم و مشغول درست کردن این ملات بوگندو شدم و بعد هم از مچ پا تا بالای رون هاشو واجبی مالدیم . بعد هم گفتم بشین تا برم یه سر به غذا بزنم و بیام . رفتم پایین و همون موقع هم خاله م زنگ زد و نیم ساعتی باهاش حرف زدم ! هر چند دقیقه هم صدای عربده های آرتین می اومد که هی صدا م میزد و منم هی میگفتم الان میام صبر کن ! خلاصه بعد که رفتم بالا دیدم بیچاره همه پاهش قرمز شده و هی داره بالا پایین میپره !
- چی شد ؟ چیکار کردی با خودت ؟
شیوا سوختم !!!!! به دادم برس !
- خب خنگول پاهاتو آب میگرفتی !
بابا من که تو عمرم واجبی نزده بودم چه میدونستم !؟
خلاصه آب رو گرفتم رو پاهاش و همه موها رفت و پاهاش هم شده بود قرمز مثل لبو ! دلم کباب شد براش و از خیر واجبی گذشتم . درست همین موقع خواهرم از دانشگاه اومد و زرتی هم اومد سراغ ما تا ببینه چیکار میکنیم و وقتی جریان رو فهمید گفت من یه روش بهتر بلدم !!!!!!!! یا خدا !
لباسهاشو عوض کرد و ده دقیقه بعد با یه بسته بزرگ پلاستیکی اومد توی حموم ! حوله پهن کردیم کف حموم و آرتین روش دراز کشید و قرار شد پشم های سینه ش رو بزنیم ! چشمتون روز بد نبینه ! مومک آورده بود برای پشم های سینه ش !!!!!!!! هر چی اشاره کردم که نکن درد داره , گناه داره ... خیلی خونسرد گفت : درد نداره ! مرده ! دختر که نیست ! دو دقیقه ای تمومه ! بعد هم د رکمال خونسردی مشغول مالیدن مومک روی پشمهاش شد و کرباس رو هم انداخت و چسبوند و زررررررت کشید ! هوار آرتین رفت آسمون ! اومد بلند بشه که خواهرم با دمپایی محکم کوبید تو سرش و گفت :
- بشین سر جات تا له ت نکردم ! سوسول ضایع ! تازه داری آدم میشی و از گوریلی در میایی !!!!!
خلاصه کنم که خواهر جلادم تمام تن اینو مومک انداخت و بلایی سرش آورد که اون سرش نا پیدا ! من که از مردها بدم میاد , دلم براش کباب شده بود . تمام دور سینه ش ریز ریز خون اومده بود از جای موهای کنده شده و وضعی بود !!!!! این بیچاره هم از ترس خواهرم جرات نداشت فرار کنه و تا آخر مونده بود ! خلاصه بعد از این عملیات فجیع خواهرمو انداختم بیرون و درو بستم و موهای قسمت ممنوعه رو هم با قیچی زدم و آقا رو مثل کوسه فرستادیم بیرون !!!!!!!

اما بهتون بگم که چه اشتباهی کردیم ! حالا تمام جاهایی که مومک انداخته زخم شده و تا زخمها خوب نشه هم من و هم اون باید سماق بمکیم و شبها آخوند بشماریم تا خوبمون ببره !!!! تازه بدبختی اینجاست که فکر یه چیزو نکرده بودم و اونم اینه که فردا این موها که در بیاد چنان سیخ میزنه که مثل سنباده میشه !!!!! فکر کنم ایندفعه هم باید 500 تومنی خرج کنم و آغا رو ببرم بدم کل تنشو لیزر کنن . خلاصه که از ما به شما نصیحت که سعی کنین این مردها رو همینطوری پشمالو و نفرت انگیز تحمل کنین . به هر حال مردی گفتن , زنی گفتن ! مرد باید پشمناک باشه و زن هم سیرابی . تو کار طبیعت دخالت کردن نتیجه ش میشه همین !!!!!!!!!

تکبیر.



........................................................................................

Monday, May 22, 2006

حمایت از حقوق جانوران :

" در آغاز خلقت همه چيز از جمله حكمت و دانش با حيوانات بود زيرا خداوند مستقيمن با انسان سخن نگفت . او برخي حيوانات را فرستاد تا به انسان بگويد كه خود را در حيوانات متجلي ساخته و اين كه انسان بايد از آن حيوانات و از ستارها و خورشيد و ماه بياموزد كه وجود هر چيز در روي زمين دليلي دارد "

امام شیوا , دامن اضافه تو .

آقا ما 27 ساله داریم هر روز تو سر و کله خودمون میزنیم اما نتونستیم حتا چُس مثقال هم که شده حقوق آدمیزاد رو در ایران زنده کنیم و بهش ارزش بدیم ! حالا حقوق مردها جای خود , زنها که دیگه گفتن نداره که بدبخت ترین موجودات دوپای ایران همین زنها هستن . اما باز به نسبت , ما آدمها در حکومت اسلامی حقوق خوبی داریم ولی امان از حیوونها . ماجرایی که در زیر می نویسم گوشه ای کوچک از بلاهایی هست که ما انسانهای مثلن متمدن سر حیوونها میاریم و این بیچاره ها با مظلمومیت تمام فقط ما رو تماشا میکنن و دم نمیزنن و تازه بیشتر هم عاشق ما میشن ! باور کنین اگه یکی از این بلاهایی که می نویسم رو سر شما بیارن , خشتک طرف رو به اهتزاز در میارین :

خواهرم تو رشته مهندسی ژنتیک درس میخونه و صبح تا شب با انواع و اقسام موجودات ور میره . بجز این من توی خونه م کلی جک و حونور دارم و ازشون نگهداری میکنم و خیلی به حیوونها علاقه دارم . 2 تا سگ دارم که اسم یکی رو گذاشتم فیدل به پاس فیدل کاسترو رهبر محبوب خودم که میخوام سر به تنش نباشه ! دومی رو هم اسمشو گذاشتم محمود که هم نام رئیس جمهور عزیز کشورمه از بس که دوستش دارم !!!!!!! بجز اینها توی اتاق پذیرایی یه آکواریوم دارم پر از ماهی های ناز و خوشگل پیرانا و یکی از اتاق های بالا رو هم چند تا آکواریوم کوچیک گذاشتم از ماهی های مختلف و موجودات آبی از جمله حلزون های درشت طلایی و لاکپشت های آبی و گیاهان آبی خاصی رو هم پرورش میدم و خیلی به اینها علاقه دارم .
چند وقت پیش هر بار که میرفتم سر آکواریوم هام میدیدم بعضی از ماهی هام به حق جن و بسم الله غیب شدن یا نیستن ! زمین رو نگاه میکردم که شاید پریده باشن بیرون ! اما اثری از جنازشون نبود . جنازه شون هم توی آب دیده نمیشد . خیلی برام عجیب بود تا اینکه یکبار که خواهرم رفته بود کیش برای سمینار , رفته بودم اتاقش تا الکل سفید بردارم و دیدم واویلا !!!! جسد تشریح شده یکی از پیراناهای نازنینم رو گذاشته زیر یه دستگاه آبی رنگ عجیب و غریب و بهش چند تا چیز وصل کرده !!!! همون موقع گوشی رو برداشتم و تا دستم اومد نفرینش کردم و تهدید کردم که اگه یکبار دیگه به جونورهای من دست بزنی خودشو تاکسیدرمی میکنم و می اندازم تو شیشه الکل میذارم روی میز ناهار خوری برای دکور !!!!!
این تهدید موثر واقع شد و از اون به بعد دیگه ماهی هام غیب نشدن ! اما اتقاق دیگه ای افتاد ! چند روزی بود که هی صدای زوزه خفیف سگ از طبقه بالا و اتاق خواهرم به گوش میرسید ! اول فکر میکردم فیدل و محمود باشن که صداشون از بیرون میاد ! اما دقت کردم و دیدم اون هیولاهای دوبرمن اگه پارس بکنن , شورت رهبر متلاشی میشه , ولی این صدای پارس خیلی ملیح (!) بود !!!!!!! آخر سر دل به دریا زدم و منبع صدا رو کشف رمز یا زهرا کردم و دیدم که خواهرم یه سگ از این پا کوتاه های پشمالو آورده و روی اون داره آزمایش میکنه !!!!! این سگه اینقدر ناز و خوشگل بود که عاشقش شده بودم . ولی خواهرم از لج جریان ماهی ها نمیذاشت بهش دست بزنم و همیشه توی یه قفس بود . منم شده بودم مامور غذاش و هر بار فقط میرفتم برای سگه غذا میبردم و می اومدم پایین . اما هر دفعه که غذاش رو میبردم میدیدم که اتفاقات فجیعی سر این سگ بدبخت اومده :

- یکروز رفتم دیدم بین پاهای سگه باند پیچی شده ! درست قسمت آلت سگه . کلی تعجب کردم . وقتی جریان رو از خواهرم پرسیدم خیلی خونسرد گفته : خاجه ش کردم !!!!!!! بعد هم با هیجان عجیبی مشغول توضیح دادن جزئیات با نشون دادن اسلاید شد و گفت عملي كه معمولا 20 دقيقه طول ميكشه رو 2 ساعته تموم کرده و سگه هم 36 ساعت بيهوش بود چون زیادی بهش ماده بیهوشی تزریق کرده بود !!!!!
- دفعه بعد رفتم و دیدم شکمش از زیر گردن تا پاهای عقبش باند پیچی شده ! جریان رو سوال کردم و خواهرم دوباره با خونسردی گفت شکمشو باز کردم تا ببینم میتونم رحم سگ ماده رو توی شکمش جا بدم یا نه !!!!! بعد هم که دیدم نمیشه دوباره دوختمش !!!! ولی مثل اينكه نتونستم درست و حسابي مثل اول شكمش رو بخيه بزنم , شکمش شكافت و بخیه هاش باز شد و دوباره دوختم ! برای همینه که نمیتونه راه بره !
- یکدفعه دیگه رفتم و دیدم ایندفعه لنگ سگه رو باند پیچی کرده و سگه لنگ میزنه ! وقتی جریان رو ازش سوال کردم گفت : هیچی پاشو شكستم تا دی ان ای مغز استخونش رو بگیرم !!!

حالا جالب این بود که هر بار میرفتم سراغ سگه این بیچاره با دیدن من چنان ذوق مرگ میشد و دُم تکون میداد که دلم براش غش میرفت , انگار نه انگار که خواهر جلادم اینهمه بلا سرش آورده بود تا حالا ! خلاصه بماند که یکی از چشمهاشو در آورد و گوشش رو برید و مغزشو سوراخ کرد و مایع معزشو کشید و نخاعش رو قطع کرد و فلجش کرد و دمشو برید و طوری شد که ديگه این آخری ها جانباز 99% شده بود و وقتي به ديدنش ميرفتم فقط نگاهم میکرد و بس .. ديگه تو چشماش اون برق زندگی رو هم نميشد ديد و بدنش هم بدجوري ورم كرده بود .
خلاصه امروز که رفتم برای سگه غذا ببرم دیدم توی قفس نیست . رفتم سراغ خواهرم و گفتم سگه کو ؟ گفت : هیچی کارم باهاش تموم شد خلاصش کردم !!!!!!! دلم میخواست کله ش رو بکنم و بزنم بالای شومینه ! چقدر آدمیزاد میتونه سنگدل باشه ؟؟؟؟
..
..
- تا حالا دیدین گربه یا سگ يا هر حيوون ديگه ای بچه زنده انساني رو از ماشين وسط بزرگراه پر رفت و آمد پرتاب كنه تا زير ماشين ها له بشه و ذوق مرگ بشه با دیدن این صحنه ؟
- تا حالا دیدین تفريح و خوش گذروني گربه اي آتش زدن يا در آوردن چشم انسانهاي زنده باشه ؟
- تا حالا دیدین سگها انساني رو وسط بيابون برهوت با طنابي محكم به قطعه چوبي ببندن و بدون آب و غذا رها كنن و برن پي كارشون تا اون آدم در گرماي بيابون با زجر و شكنجه بعد از دو روز بميره ؟
- تا حالا ديدين خروس ها دو انسان رو بدون تمايل خودشون با بستن تيغهاي تيز به پاهاشون به جون هم بندازن و وادارشون كنن به جنگيدن با هم و سر بر نده شدن يكي و كشته شدن ديگري شرط بندي كنن ؟
- تا حالا دیدین گنجشک بی آزاری بچه ای رو با تفنگ بادی زخمی کنه بعد با دستهاش خیلی شیک سرش رو از بدنش جدا کنه و سینه ش رو به سیخ بکشه و کباب کنه و بخوره ؟
- تا حالا دیدین سگ يا گربه اي 6 بچه نوزاد آدميزاد رو در داخل كيسه اي دربسته گذاشته و به رودخونه یا کانال آب انداخته باشه تا خفه بشن ؟
- تا حالا دیدین گربه ها براي تفريح , پاهاي انساني رو توی پوست گردوي پر شده از قير داغ قرار بدن تا از تيك تیک صداي راه رفتن گربه روی موزائیک لذت ببرن ؟
- تا حالا ديدین گوسفند يا گاو آدمی رو براي ازدواج , خريد خونه , ختنه سرون , زایمان , خرید ماشين , عمل بواسیر شوهر ننه و ... سر ببره تا چشم زخم نگیره و شگون داشته باشه ؟
- تا حالا دیدین عقابي با تفنگ دورزن به انسان بدون سلاح و بي دفاعي تير اندازي كنه ؟
- تا حالا ديدين خرس یا گوزن انساني رو شكار كنه فقط براي اينكه سرش رو بعنوان تزئين خونه بالاي شومينه نصب كنه یا به دوستهاش پز بده که بزرگترین شکارچی روی زمینه ؟
- تا حالا دیدین مار یا عقرب آدمی رو بگیرن و زنده زنده توی شیشه الکل بندازن تا از دیدنش لذت ببرن ؟
- تا حالا كبوتري رو دیدین که با ديدن آدمهائي كه دم پارك قدم ميزنن سرعت اتوموبيلش رو زياد كنه و با زير كردن اونها تفريح كنه ؟

اما ... همگی بارها دیدیم که :

- وقتی زمستونها مریض میشین , گربه شما میاد و بهتون میچسبه تا بیشتر احساس گرما کنین !
- شنیدین که گربه ای برای نجات زندگی 6 تا بچه خودش به خونه ای که آتش گرفته بود رفته و یکی یکی بچه ها رو نجات داده در حالیکه تمام تنش سوخته !
- ديدین سگي كه تفريحش پريدن روي آدمهاست , با ديدن كمر درد صاحبش ازپريدن روي اون خودداری كرده !
- شنيدین فيلها هنگام قتل و عامشون براي كند ن عاج گریه میکنن و اشك گوسفندي رو كه منتظر قرباني شدن برای آدمهای مذهبی مشنگ و دیوانه ست رو بارها دیدین !!!!!
- جمع شدن ناگهانی کلاغها با سر و صدا و غوغای زیاد که بعلت زخمي شدن یا گرفتار شدن یکی از همنوعانشون برای دلداری دادن و حفاظت ازش صورت میگیره رو همه دیدیم !
- ناله و گریه توله سگهائي رو كه زودتر از موقع از مادرشون جدا ميکنن رو همه دیدن !
- نجات جون نوزاد انسان یا صاحب سگه رو بارها و بارها دیدین و شنیدین !
- چند وقت پیش هم تمام خبرگزاریها اعلام کردن چند شير در جنگل جون دختر نوجووني رو از دست چند نفر كه براي تجاوز اونو به زور به جنگل كشيده بودن باحلقه زدن دور دختر و فراري دادن مردها نجات دادن .

حالا اینه پاسخ ما آدم ها به حیوانات ؟ جالبه بدونین که هرگز هیچ حیوونی به آدمیزاد صدمه نمیزنه مگه اینکه : حیوون بچه دار شده باشه و احساس خطر کنه یا انسان به قلمرو ش وارد بشه و یا آزار و اذیت ببینه ! در غیر اینصورت هیچ حیوونی در روی زمین بدون دلیل به انسان حمله نمیکنه حتا عقربی که میگن نیش عقرب نه از ره کین است اقتضای طبیعتش این است ! دلیلش هم اینه که تمام حیوانات بطور ژنتیکی از موجودی که روی دو پا و به صورت عمودی حرکت میکنه وحشت دارن و این از نظر علمی هم ثابت شده و تمام موجودات از انسان 2 پا وحشت دارن حتا ما آدم ها هم با دیدن حیوونی که روی 2 پا حرکت میکنه وحشت میکنیم . تا به امروز یک مورد هم از حمله شیر به گوریل ها که مثل انسانها اغلب روی دو پا حرکت میکنن ثبت نشده ! اما ما انسانها با دیدن حیوونها اونها رو میکشیم چون از نظر ما یا وحشتناک هستن یا جنازه شون برامون افتخار کسب میکنه و یا خیال میکنیم که بهمون صدمه میزنن . عنکبوت های کوچولوی بی آزار رو میکشیم چون چندش آور هستن . مارمولک ها رو له می کنیم چون به نظر ما وحشتناک هستن !!!! در صورتیکه این ما هستیم که با وارد شدن به قلمرو مرز بدنی شده خرس ها اونها رو وادار میکنیم به ما حمله کنن ! این ما هستیم که با ترسوندن افعی و ورود به محدوده آشیانه اون باعث عصبانیتش میشیم و وادارش میکنیم برای دفاع از خودش ما رو نیش بزنه ! این ما هستیم که با شنا کردن در محدوده کوسه ها با ارتعاشات الکتریکی عضلاتمون باعث به اشتباه انداختن کوسه ها میشیم ! وگرنه در غیر این موارد کدوم حیوونی رو سراغ دارین که بدون دلیل به شما صدمه بزنه ؟؟؟؟ حتا زنبور های قرمز که وحشی هستن هم بدون دلیل هیچ کسی رو نیش نمیزنن . اگه مورچه ها به محیط زندگی ما وارد بشن بجای کشتنشون , با اسفنج آغشته به آب و شکر میشه همه رو یکجا جمع کرد و اسفنج رو برد گذاشت توی باغچه تا برن اونجا لونه بسازن تا اینکه با بایگون بیافتیم به جونشون ! مارمولک رو میشه با دست یا با تور گرفت و رهاش کرد بجای له کردن و کشتنش ! عنکبوت ها رو هم میشه با لیوان یا شیشه مربا گرفت و رهاشون کرد . این موجودات بقدری مفید هستن برای ما انسانها که حد نداره . همین مارمولک ها تخم و لارو سوسکها رو میخورن . پشه ها رو میخورن . عنکبوت ها هم حشرات رو میخورن و هیچ آزاری ندارن . مورچه ها شته ها و آفت ها و باقی مونده حیوانات رو میخورن و محیط رو پاکسازی میکنن . حتا ماهی ها یا لاکپشت ها و حلزونها که همه تصور میکنن جزو حیوانات بی احساس و خنگ هستن , اونقدر عاطقه و احساس دارن که محبت رو درک میکنن . با دیدن شما و یا با شنیدن صدای شما میان جمع میشن تا غذا بگیرن . اگه به حلزونی فقط یکبار در یک نقطه غذا بدین هر روز سر همون ساعت میاد اونجا تا ازتون غذا بگیره ! در صورتیکه حلزون یک موجود نرم تن و بدون مغزه !!!!! گاهی آدم شرمش میاد از اینکه اسم انسان , اشرف مخلوقات رو روی خودش بذاره ...



........................................................................................

Sunday, May 21, 2006

الواطی های یکهفته ای در اینترنت :

خب روز تعطیله و جنازه ها هم آزاد و ما بندگان خدا هم از هفت دولت رها ! ما جزو زیر دستان مرد نامرئی یا امام تایمری هستیم و صاحبمون همیشه غایبه پس با خیال راحت میریم دستآوردهای این یک هفته الواطی در اینترنت رو بدیم به خورد شما امت شهید پرور میهن آریایی اسلامی باید رستگار شوید :

- جون مادرتون , تو رو ارواح خاک اجدادتون یه سری به این سایت بزنین که نویسنده ش خودشو هلاک کرد از بس گفت لینک بده . چه کنیم دیگه ما هم هلاک رفاقتیم ...
http://qhalam.blogspot.com

- این سایت مخصوص خانمهایی هست که به جواهرات علاقه دارن . یک سایت عالی در مورد طلا و جواهر به زبان فارسی که توسط یک زرگر خوش ذوق ایجاد شده . این آقا خیلی هم با انصاف هستن و به همه سوالات شما بدون کم و کاست جواب میدن . من خودم هم یه سرویس پلاتین ازشون خریدم که لطف کردن و خیلی بهم تخفیف دادن و در ضمن کلی هم راهنماییم کردن . مثلن پلاتین گرمی 30 هزار تومنه و این آقا لطف کردن گرمی 28 هزار تومن با من حساب کردن اونهم با عیار 900 .
http://www.javaher.blogfa.com

- تابستونه و هوا به شکل فحیعی داره گرم میشه . این روزها و بهتره بگم در این چند ساله آب های معدنی بازار گرمی پیدا کردن در ایران و هر کسی رو که میبینی یه بطری 200 سی سی دستش گرفته و هر جا تشنه ش میشه فوری بطری رو میبره بالا و قورت قورت سر میکشه ! غافل از اینکه چه بابایی از خودش داره در میاره ! طبق بررسی های محققین مصرف آب معدنی بیش از یک لیتر در یک هفته باعث ایجاد رسوبات در مثانه و کلیه ها و تشکیل سنگ میشه . به علت اینکه آب های معدنی دارای املاح مینرال و مخصوصن کلسیم هستن و هوای گرم هم باعث کم شده آب بدن بعلت تعریق بیش از حد میشه و در نتیجه رسوبات در کلیه ها باقی میمونن . از طرفی نوشیدن آب خنک موقع پیاده روی و یا داغ بودن بدن , بدترین بلا رو سر معده و جهاز هاضمه میاره ! بدن که گرمه و یهو آب خنک رو وارد حلق و معده میکنین باعث فاجعه میشه ! برای روشن شدن مطلب همین بس که اگر روی یک پیت حلبی داغ آب سرد بریزید اون پیت حلبی آهنی مثل کاغذ مچاله شده جمع میشه ! وای به مشتی پوست و گوشت بینوا !!!!!

- اینم یه سایت باحال در مورد علی قاتل ! خودتون ببینین و کمی بخندین :
http://www.amiralmomenin.net/estefta/showthread.php?s=a3e1d77cf372d1a85c9debafd9257e9a&threadid=227

- این فایل تصویری رو هم خسن آقا لطف کردن در سایتشون قرار دادن . 700 کیلوی بایت هست و خیلی زیبا ماهیت آخوندیسم رو نشون میده . محض اطلاع بگم که این خسن آقای ما سید هستن و حدود 15 سال در حوزه علمیه قم طلبگی میکردن و حالا هم امام جمعه و جماعت و روحانی مسجد نروژ هستن . خدایش بیامرزد ...
http://blog.hasanagha.org/video/mov_rya.wmv
اینم متن نامه احمدی نژاد به جرج بوش که باز هم آیت الله خسن آقا زحمتشو کشیدن و به فارسی درش آوردن :
http://news.hasanagha.org/show_news.php?id=2&news_id=5460&row=2

- بریم سراغ معرفی فیلم :
* فیلم زیبای Walk The Line رو اگه ندیدین حتمن ببینین . درباره زندگی جانی کش هست و خیلی تاثیر گذار و زیبا . از قسمتهای جالب این فیلم این هست که ترانه های معروفش رو هم در طول فیلم پخش میکنه . اونهایی که به سبک جاز و بلوز و راک اند رول علاقه دارن از دیدن این فیلم حسابی ذوق مرگ میشن ! این فیلم تقریبن شبیه فیلم Ray ساخته شده .
* اگه عاشق سینه چاک هیتلر هستین فیلم زیبای Der Untergang یا Falldown رو از دست ندین . این فیلم آخرین روزهای زندگی هیتلر در پناهگاه زیر زمینیش رو نشون میده و بقدری زنده و واقعی جلوه میکنه که مو به تن آدم سیخ میشه ! صحنه خودکشی خودش و حامیانش و شدیدن تاثیر گذاره !
* اگه عاشق فیلم های خنده دار هستین فیلم The 40 Year Old Virgin رو از دست ندین ! داستان زندگی یه مرد 40 ساله ست که رابطه جنسی نداشته و از انجام این کار میترسه و همکارانش سعی میکنن به شیوه خودشون بهش کمک کنن و آدم میمیره از خنده ! صحنه مومک انداختن پشم های سینه ش محشره :)
* اگه عاشق فیلم های رومانتیک هستین فیلم Cinderella Man رو از دست ندین . اشک آدم رو در میاره و خیلی احساسیه ! داستان زندگی یکی از بوکسورهای معروف آمریکایی هست که برای سیر کردن شکم زن و بچه هاش دست به هر کاری میزنه . مسابقه ای بین اراده و ایمان !!!
* اگه از فیلم های ترسناک لذت میبرین فیلم Constantine رو از دست ندین . البته من هر چقدر این فیلم رو دیدم نترسیدم اما آرتین با دیدنش نصف ناخن هاش رو جوید !!!!

باز هم خبرهای شکمی و تابستونی ! برای اینکه در طول تابستون آب بدنتون تامین بشه و پوست شادابی داشته باشین , بجای نوشیدن نوشابه های مزخرف , بهتره از میوه های آبدار استفاده کنین مثل هندوانه و طالبی . هندوانه بر عکس تصور عموم دارای قند طبیعی و ویتامین C بالایی هست و 90 درصد حجمش رو هم آب تشکیل میده به همین دلیل خوردن هندوانه نیمه خنک (!) مفید تر از آب هست ! در ضمن قسمت سفید هندوانه مغزی تر از قسمت قرمز اونه ! محض اطلاع بود ! طالبی هم بعلت داشتن انواع و اقسام ویتامین ها بهترین میوه برای رفع عطش و باز یابی املاح از دست رفته بدن هست . البته در صورتیکه گلو درد دارین لب به طالبی نزنین ! لقا الله و اینا ...

- اگه میخواهین بدونین عاقبت ما زنها در حکومت مهرورزان چی میشه به این تصویر نگاه کنید . تصویر خود گویای آینده ست ... همون حکایت یا روسری یا تو سری . تف !!
http://www.100af.net/upload/uploads/image001.jpg

- اونهایی که میخوان بدونن چاق هستن یا لاغر , سری به این سایت جالب بزنن ! با وارد کردن قد و وزن تون به شما گفته میشه که آیا چاق هستین یا لاغر و یا اضافه وزن دارین ؟
http://www.rasanic.com/med/bmi

- طرفداران بازیهای کامپیوتری اینو بخونن . البته شاید قدیمی باشه اما جدابیتش هنوز هم تازه ست ! بازی پر طرفدار GTA یکی از بازیهایی هست که هر کسی رو میتونه قانع کنه . ورشن جدید این بازی با اسم : GTA San Andreas روی یک DVD در بازار هست و یک بازی بینظیر برای اونهایی هست که دق و دلی دارن و نمیدونن سر کی و چه کسی باید دق و دلیشون رو خالی کنن و قلمبه شده روی اعصاب و نرون هاشون . شما توی این بازی در نقش یک گانگستر یا یه آدم لات چاله میدونی وارد میشین و میتونین با پلیس درگیر بشین و هر نوع وسیله ای از ماشین و موتور و کامیون و دوچرخه و ماشین پلیس و ... رو بدزدین و سوار بشین . هر آدمی رو دلتون خواست بکشین و پول هاش رو بگیرین و تفنگ بخرین و به ورزشگاه برین و هیکل بسازین و غذا بخورین و خونه بخرین و برای خودتون باند درست کنین و دوست دختر بگیرین و ترتیبش رو بدین و با ماشین برعکس توی اتوبان برونین و آهنگ های خودتون رو موقع رانندگی گوش بدین و درخت و تابلو و هر چیزی رو بزنین اوراق کنین و ... خلاصه هر کاری که توی عالم واقعیت نمیتونین انجام بدین در این بازی برای شما عملی شده و تقویت سادیسمه . نسخه قبلی این بازی یعنی Vice City از روی فیلم Scar Face با بازی زیبای آل پاچینو ساخته شده بود .

- آقا روم به دیفار ! شرمنده از روی خواهران و برادران گرامی ! اما وقتی بعضی ها بخوان شیرین عسل بازی در بیارن یا به زبان کلانتری خایه مالی کنن اوضاع میشه این :
http://ehsan3d.com/images/sooti.jpg

- جوک های جدید این هفته :

* به ترکه میگن ترمز ای بی اس چیه ؟ میگه تو سرعت های زیاد و سر پیچ ها کار حضرت ابوالفضل رو می کنه !!!
* جمیله با ادیسون ازدواج میکنن , بچه شون میشه رقص نور !!!
* ترکه میره انگلیس و سوار یه ماشین انگلیسی میشه . بهش میگن نظرت راجع به ماشین های انگلیسی چیه ؟ میگه والا خوبه آما نمیدونم چرا هر وقت که تف میکنم می افته روی خانمم !!!!!
* حدیثی از امام صادق " کاذب " کشف رمز یا زهرا شده در مورد استفاده از واجبی :
ربنا زایلنا پشمنا ! پیچ پیچنا فرفرنا ! حول آلتنا و خایتنا او فرجنا . کذب الله علی العظیم .
* ترکه داشته میمرده , یعهملا رو میارن بالای سرش تا وصیت کنه ! میگه : والا من نماز قضا ندارم آما 40 سال برام وضو بگیرین !!!!!!
* پیشنهاد به آغایون ! به دلیل شیوع آنفولانزای مرغی قبل از بچه دار شدن تخم های خود را به مدت 30 دقیقه در آب جوش بجوشانید و بعد یا علی بگویید !

- برادر , خواهر , رفیق , هر کی که هستی ! اگه وطنت رو دوست داری , اگه بقول حسنی آدامی , برو این سایت رو ببین . نویسنده اون سید حسن شیخانی ملقب به گیله مرد کالیفرنیایی یکی از اسلام شناسان نامدار ایرانی هستن . در ضمن برنامه تلویزیونی ایشون رو هم میتونید جمعه ها ساعت 10 صبح به وقت ایران از شبکه آپادانا تماشا کنید در برنامه نیم نگاه به کارگردانی جناب کامران نوزاد یکی از هنرمندان نامدار ایرانی . اجرتون با ابولی فضله . " ابوالفضل "
http://www.gilehmard.com

- اونهایی که دوربین دیجیتال دارن و باطری شارژی میخوان بخرن موقع خرید دقت کنن که مارک های تقلبی زیادی توی بازار ایران اومده که به شما نشون میده مثلن این باطری دارای 2800 آمپر هست . اما وقتی استفاده میکنین میبینین حتا از باطری های معمولی هم کمتر عمر میکنه . موقع خرید حتمن به مارک سازنده توجه کنین و همینطور به قیمت ! هفته گذشته من 2 تا باطری نیکل کادیوم خریدم 3000 تومن و باهاش فقط تونستم 50 تا عکس بگیرم . بعد رفتم سونی خریدم 7000 تومن و تا حالا 230 تا باهاش عکس گرفتم و هنوز هم تموم نشده !!!!! پس چی ؟ هر ارزونی ای بی علت نیست !

- اونهایی که دنبال یه پسر بدترکیب و شدیدن از خود راضی میگردن سری به این سایت بزنن ! من در عمرم آدمی به این شکل از خود متشکر ندیده بودم . راستش اگه هر کدوم از ما فقط یک میکرون از اعتماد به نفس این آدم رو داشتیم الان ایران , ایران نبود و ایالات متحده ایران بود و مشتی سگ " آخوند " بر ما حکومت نمیکردن !
http://www.bazri.com

- زمزمه هایی پیچیده در جامعه که دولت احمدی نژاد قصد داره اقلیت های مذهبی رو آرم دار و مارک دار بکنه . آدم یاد زمان هیتلر می افته که یهودی ها مجبور بودن پارچه ای سفید به دور بازوشون ببندن که روی اون علامت آبی رنگ ستاره داوود قرار داشت و حالا زمزمه یک همچین حرکتی بلند شده که اقلیت های مذهبی باید حجاب رو رعایت کنن اما مجبور نیستن مانتو یا روسری استفاده کنن به شرطی که علامت مخصوص مذهبی خودشون رو روی لباسشون بزنن !!!!! چقدر زیرکانه و رندانه . هر چند این حسن رو داره که زنان و دختران مسلمون (!) ما از فردا این آرم ها رو روی لباسهاشون بزنن و با سارافون و پیرهن ماکسی و بلوز و شلوار و هر لباسی که دلشون میخواد بیان بیرون و یهو میبینی 90% جمعیت شهر شدن اقلیت مذهبی ! جلل الخالق ... چه میکنه تف سربالای این احمدی نژاد ؟!؟

- بریم سراغ معرفی موسیقی !
* اونهایی که به موسیقی ملایم علاقه دارن برن سراغ گروه Six Feet Under . برای تمدد اعصاب خیلی مفیده !
* گروه معروف Sepultura آهنگی رو در مدح امام رضا خونده به اسم REZA در آلبوم Against . دوستداران ولایت حتمن این آهنگ رو گوش بدن .

- اونهایی که میخوان بدونن حکومت شریف اسلامی با افراد مخالف چه معامله ای میکنه سری به این وبلاگ بزنن و فیلم بازجویی و شکنجه اعتراض کنندگان شرکت واحد رو ببینین . امیدوارم این رویه تکرار بشه و دست این نظام بیش از پیش رو بشه برای مردم . میتونید فیلم این شکنجه وحشیانه رو از همین سایت دانلود کنید : http://ikna.blogspot.com
http://ahmadbatebi4.host.sk/Movie_0001.zip

- مژده به برادران حزب الچپ یا حزب کولی گری لبو فروش ! سایت جالب آزادی بیان محصول مشترک عده ای از بچه ها چپ کارگری ایران هست که با زحمت و عرق کارگری این سایت رو ساختن . تا جایی که من خبر داریم این عده جوون شریف با رنگ کردن دیوار و عملگی و کارهای ساختمونی پولی جمع کردن و این سایت رو ایجاد کردن و به خیلی ها هم از همین طریق دارن کمک میکنن . پس بشتابید و حمایتشون کنین .
http://www.eshterak.org

- اینم سایتی برای اونهایی که دنبال از سیر تا پیاز میگردن . انواع و اقسام اطلاعات عمومی در هر زمینه ای . ماهواره , موبایل , سگ , ماهی , سیستم های صوتی , ماشین و خلاصه هر چیزی که باب طبع جوونه های امروزیه . این هم قسمت تایپیک سوال و جوابهای ماهی های آکواریوم که در نوعش خودش بی نظیره به زبان فارسی :
http://www.phalls.com/vbulletin/showthread.php?t=6624&page=45

- آغا پسرهایی که دنبال دختر خوشگل و سکسی میگردن و میخوان با یه دختر خیلی خوشگل و سکسی چت کنن , برن توی این آدرس و دختر مورد نظرشون رو توی یاهو میسنجرشون اضافه کنن . این دختر خانم زیبا عاشق همه پسرهاست و مخصوصن از سکس با آخوندها خیلی لذت میبره سری به پروفایلش در این لینک بزنین تا از باقی قضایا باخبر بشین :
http://360.yahoo.com/lists-gj6HkRo8eq7Wt.YsLB.nkCJt1Yv92qRc

- معرفی یک برنامه ساده برای کپی سی دی های قفل دار معمولی . بازار کامپیوتر و نرم افزار ایران یه بازار بدون قانونه . توی اون هر نوع سی دی ای کپی میشه . شما یک سی دی ویندوز اکس پی رو در ایران به قیمت 1000 تومن میتونید بخرید در صورتیکه در آمریکا همین سی دی 500 $ قیمت داره ! اما بعضی از برنامه هایی که در ایران به فروش میرسه قفل هایی دارن که نمیذارن برنامه هاشون رو کپی کنی . ساده ترین برنامه برای کپی این سی دی ها برنامه Clone CD هست که بیشتر انواع سی دی های قفل دار رو کپی میکنه . این برنامه رو میتونین از اینجا دانلود کنین :
http://www.slysoft.com

- اینم یه سایت جالب برای اونهایی که دلشون میخواد چهره های سیاسی کشور ما رو در قالب دوربین مخفی و غیر از اون چیزی که نشون میدن (!) و هستن (!) ببینن ! بجز اینها سایت جالبی هم هست برای برادران و خواهران علاف :
http://www.ok.mihanblog.com/Post-251.ASPX

- اینم یه عکس جالب درباره طرفداران مُد . اگه طرفدار مُد هستین نگاهی به این عکس بندازین تا بفهمین از نظر اسلامیون چه عاقبتی پیش روی شماست . دیوید بکام کجایی که بفهمی چی به سرت میاد و عاقبتت چی میشه ...
http://prfco.com/ax/wr0487.jpg

- این عکس فوق العاده جالب جناب احمدی نژاد رو در بین 2 ضعیفه نشون میده و از شواهد بر میاد که این جناب همچین هم از زن جماعت بدشون نمیاد مخصوصن هم که شبیه خودش , میمون آسا , باشن . ولی تو رو خدا به صورت و حالت چشمهاش نگاه کنین ... شرط میبندم تا یکساعت نمیتونسته حرکت کنه . اگه گفتین چرا ؟ بخاطر آلت افراشته شده ش !!!!!!!
http://www.isna.ir/Main/PicView.aspx?Pic=Pic-715047-6&Lang=P

- اینم برای دوستداران شبکه های ایرانی ماهواره ای . فرکانس تمام شبکه های ایرانی ماهواره ای رو میتونین اینجا پیدا کنین . تن ولایت وقیح لرزید ...
http://www.lyngsat.com/hb2.html

- این لینک بامزه رو هم حتمن نگاه کنید . طرفی که اینو نوشته خیلی هنر بند بوده چون گرفته هر چیزی که به عرب ها ربط داشته و نسبت داده بودن رو به ایرانیها پیوند داده . شما هم خودتونو ناراحت نکنید هر جا کلمه هخامنش یا ایران یا کوروش توی این متن دیدین , اونو بکنین آخوند یا عرب یا سگ , خوک , کره خر , یابو یا هر چیزی که دلتون میخواد تا متن سایت درست در بیاد :)
http://www.shamstabriz.com/feizolahi_hakhamaneshiyan.htm

- اگه غمگین هستین و یا از کسی دق و دلی دارین سری به این مجموعه سایتهای شیعیان بزنید و هر چی فحش خوار – مادر بلدین حواله اونها بکنین . مطمئن باشین اونقدری که این عمل برای شما ثواب به همراه داره , هیچ کار خیری ثواب نداره :
http://www.al-shia.com/html/far/8sites

- اینم یه سایت احمقانه و سر کاری که بهتون میگه ترکیب اسمتون چه حیوونی میشه ! زبان فارسی رو هم پشتیبانی میکنه :
http://www.2on.com

- اینم عکس یه زن آزادیخواه بی حجاب توی اتوبوس شرکت واحد ! والا با وجود برنامه فتوشاپ آدم به چشم خودش هم شک میکنه پس این احتمال رو بدین که یا این عکس مونتاژه یا این خانمه یه فاز کم داره :
http://kelash.persianblog.com/1384_10_3_kelash_archive.html

خب همین دیگه . فعلن چیز بیشتری یادم نمیاد !
امام رو دعا کنید . " دعا = فحش خوار – مادر "
تکبیر.



........................................................................................

Saturday, May 20, 2006

گوجه سبزهای ممنوعه :

خداوند چوب تو ماتحت حوا بکنه که چیدن میوه توسط مردها رو مُد کرد ! توی کتاب داستان قرآن نوشته شده که حوا آدم رو اغفال کرد و آدم هم رفت و میوه ممنوعه یا همون سیب رو چید و خدا هم جفتشون رو با مغز شوت کرد روی زمین ! حالا جدای از این خالی بندی فجیع , مسخره تر از همه اینه که زن بگیره مرد رو گول بزنه ! یکی نیست به این ملاهای جاکش بگه که این مردهای هفت خط مارموزه همیشه خدا ما زنهای ساده و بینوا رو گول زدن در طول تاریخ بشریت و باعث گمراهی و عقب افتادگی ما در طول تاریخ بشریت همین جانورهای پشمناک بودن , اونوقت چطوره که این اسلام مردسالار یهو طرفدار حقوق زنها شده و گناه دله بودن و هوس باز بودم آدم رو گردن حوا انداخته ؟؟؟؟ بگذریم ...
آقا فصل تابستون نزدیکه و رنگ و وارنگ میوه ست که داره در میاد و وای به حال شکم ما . به لطف بازار واردات میوه هم امسال میوه های غریبه عجیبی رو در میوه فروشی ها میبینیم که بعضی از اونها برای اولین باره که به شکم ما ایرانی ها سرازیر میشن . مثلن انگورهای گرد و درشت شیلی که مثل قند میمونه ! فلفل دلمه ای های مداد رنگی و رنگارنگ ! پرتقال های مصری توی فصل تابستون !! توت فرنگی اندازه بیضه های کینگ کنگ و ... ! البته قیمت هاشون هم مثل خودشون شیک هستن ! انگور کیلویی 4000 تومنی ! توت فرنگی کیلویی 4500 تومنی . پرتقال کیلویی 1200 تومن و ... بگیر برو تا آخر . منم از وقتی که هوا گرم شده افتادم گیر دادم به هندونه ! عصرها که میام خونه هندونه های خنکی رو که شب قبل توی یخچال گذاشتم و حسابی خنک شده رو قاچ میکنم و میذارم توی ظرف و همگی میریم زیر آلاچیق و مشغول خوردن میشیم . از بس تو این چند روزه هندونه خوردم که تا یه شب خواب راحت نداشتم و یه هفشده باری باید برم زیارت آغا امام زمان سر چاه جمکران و شاش کنم توی چاه برای تبرک !!!!
اما مشکل اصلی اینه که ما ایرانیها جنبه هیچی رو نداریم مخصوصن که کار به شکم و زیر شکم مربوط میشه افسار پاره میکنیم . هر بار میریم سراغ خوردن یک چیزی و تا تهش رو در نیاریم و به خودمون تنقیه ش نکنیم , دست از سرش بر نمیداریم و بعد هم که ازش زده شدیم میریم سراغ یه چیز جدید و بابای خودمونو در میاریم . برای همینه که ما ایرانیها دائمن یا اسهال مزمن داریم یا نفخ میکنیم یا زرت و زرت میشاشیم و جمکران رو سیل میبره ! باور کنین از انباشت گوزهای مردم ایران میشه کره زمین رو گاز لوله کشی داد از بس که وضعیت معده ایرانیها خراب و گل و بلبله !!!! مثلن یهو میچسبیم به سبزی خوردن و مشت مشت سبزی میچپونیم تو حلقمون و شب هم ترررر می افتیم ! بلال در میاد و یهو 4 تا بلال ضربه فنی میکنیم ! هندونه در میاد یهو میشینیم نصف هندونه رو یکجا میبلعیم . هنوز ما نتونستیم فرق بین شکم و خندق رو کشف رمز یا زهرا کنیم .
حالا تازه اینها در صورتیه که خودمون از جیبمون خرج کردیم وای به اینکه مفت باشه و دیگه دوش میگیریم !!!!! سعی میکنیم تا جا داریم بچپونیم تو حلقمون و از میلیمتر به میلیمتر فضای خالی معده مون استفاده کنیم . کمبود ویتامین های یکسالمون رو جبران میکنیم و تازه اگه بهمون رو هم بدن برای عمه و خاله و ننه و شوهر ننه خودمون هم کیسه میگیرم جمع میکنیم و میبریم ! همون حکایت کاه و کاهدون ... نتیجه میشه همین , ترررررر :

بعد از نوروز , هر روز که میگذره یک میوه تازه در میاد و مدتی هست و بعد هم تخمشو ملخ میخوره و جاشو میده به میوه ها و سبزی های دیگه ! اگه نخوری باید یکسال دیگه صبر کنی تا دوباره در بیاد ! یکی از این میوه های دوست داشتنی و شدیدن وسوسه انگیز که اگه زود نجنبی از دستت در میره , گوجه سبزه که هر جانداری رو وسوسه میکنه مخصوصن من شکمو که عاشق چیزهای ترش هستم ! سال گذشته بود که بطور اتفاقی توی باغ یه درخت گوجه سبز پیدا کردم و سر چیدن گوجه سبزها چه بلایی سرم نیومد چه رنج و مشقتی برای رسیدن بهشون نکشیدم و تا 2 هفته پام ورم کرده بود و می لنگیدم و جونمو فدای شکم کرده بودم ! اما امسال قضیه فرق میکرد و یه پیش مرگ داشتم که میتونست نقش منو بازی کنه و من فقط مهندس ناظر باشم !!!!!!!!
چند روزی بود منتظر بودم این گوجه سبزها حسابی سبز و آبدار بشه تا آرتین رو بفرستم بالای درخت برام گوجه ها رو بچینه ! گوجه سبز جزو میوه های ملین هست و سرشار از ویتامین C و خنک . اگه زود چیده بشه ترشه و اگه دیر چیده بشه شیرین و آبدار . از گوجه سبز نارس بعنوان چاشنی غذا برای ترش کردن استفاده میشه و از گوجه سبز شیرین و درشت هم برای درست کردن لواشک .
خلاصه امروز صبح حس کردم وقت چیدن گوجه ها رسیده و رفتم سراغ آرتین تا برام گوجه بچینه ! ساعت 9 صبح بود و آغا داشت هفت تا پادشاه رو خواب میدید ! این جانور کون گشاد چنان خواب سنگینی داره و آنچنان غرق خواب میشه که آدم فکر میکنه به خواب مرگ فرو رفته یا 100 تا مگس تسه تسه نیشش زدن ! من شبها اینهمه که میرم جمکران و میام , این یکبار هم بیدار نمیشه ولی وقتی آغا یه تکون میخوره من فوری چشمامو باز میکنم و خوابم خیلی سبکه ! رفتم بالا سرش و با ملایمت صداش کردم ! ده دفعه ای صداش زدم و دیدم فایده نداره . بعد کمی با خشونت صدا ش کردم ولی فایده نداشت . پس با اعتماد به نفس پتوشو کنار زدم و یه وشگون جانانه از کونش گرفتم و شش متر پرید هوا و مثل موجی ها زل زد بهم با چشم های وق زده !
- زود باش بیا پایین که هوس گوجه سبز کردم !
من توی بهشتم ؟
- آره منم عزرائیلم اومدم بهت تجاوز کنم ! بعد هم لیوان آب کنار پاتختی رو برداشتم و پاشیدم تو صورتش تا از توهم در اومد ! همچین میخوابه که تا نیمساعت فراموشی میگیره .
- این آتیشو از دامنت بریز پایین بذار بخوابم شیوا !
حرف زیادی نزن ! من هوس گوجه سبز کردم تو هم همین الان میری بالای درخت برام میچینی !
- به خدا خوابم میاد ... یکساعت دیگه بخوابم بعد میرم درختو برات از ریشه در میارم !
اینکارو بکنی منم شنگولتو از بیخ میکنم میدم فیدل بخوره ! زود باش بیا پایین که دلم داره غش میره !
بالاخره کوتاه اومد و خوابالو اومد پایین . یه قهوه براش ریختم و به زور خالی کردم تو حلقش تا حالش جا اومد و یه سبد دادم دستش و رفت تا گوجه سبز بچینه ! باهاش رفتم تا پای درخت و نردبون گذاشتیم و رفت بالا .
- به این پایینی ها دست نزن . اینا مال لواشکه ! میری اونایی که نوک درخته میکنی !
بابا بی خیال ! همین دم دستی ها رو بذار بکنم !
- همین که گفتم ! فقط اون بالایی ها !
بابا می افتم جوون مرگ میشم افسرده میشی ها !
- نترس ! خیار بم آفت نداره . بعدم مگه خُلم که افسرده بشم ؟ میرم یه شوهر دیگه میکنم !!!!! بعد هم سبد رو دادم دستش و اومدم مشغول پختن ناهار شدم . نیم ساعتی گذشته بود که یهو صدای جیغ و ویغ یه زن بلند شد . رفتم دم در ایستادم و دقت کردم دیدم صدای اون زنیکه حزب اللهی همسایه م , زهرا خانمه ! داشت یه نفرو هی فحش میداد و نفرین های خدا پیغمبری میکرد . رفتم به سمت صدا و رسیدم به درخت گوجه سبز و دیدم آرتین بالای درخته و زهرا خانم هم از روی بالکن داره بهش فحش میده !
- ای زهر مار پتی یاره ! مگه دارن پستوناتو فشار میدن که همه جا رو گذاشتی رو سرت ؟
اوا شمایین ؟ سلام ! خوبین ؟ آقاتون خوبن ؟ بچه خوبه ؟
- سلام و مرگ ! پس میخواستی عمه م باشه ؟ آقا هم نداریم ! این دفعه هزارم ! چیه داری داد بیداد میکنی ؟ شوهرت به سلامتی مرده ؟
اوا خدا نکنه ! این آقا رو ببین ! اومده روی درخت داره خونه ما رو دید میزنه !
- آرتین ؟ این چی میگه ؟
+ به مرگ رهبر اگه من کاری کرده باشم ! اصلن از این بالا خونه اینها معلوم نیست !
- تو چطوری دیدی این آقا داره خونه شما رو دید میزنه ؟
من ؟ خب ! داشتم کتاب میخوندم دیدم از خونه شما صدا میاد اومد پای پنجره دیدم این آقا رو درخته !
- خاک تو سر ! بدبخت ضایع ! مگه هر کی رو درخته داره توی بدترکیب رو دید میزنه که با دیدنت باید کفاره پس بده ؟ یه بار دیگه به دوست پسر من گیر بدی شوهرتو همین از راه به در میکنم که بره ریشهاشو 6 تیغه بزنه ها !!!!!!

اینو که گفتم یه ایشششش گفت و رفت تو خونه ! رو کردم به آرتین و گفتم :
- تو دو ساعته اون بالا داری چیکار میکنی ؟ تو این مدت یه مزرعه خیار رو میتونستی درو کنی !
میگم این گوجه هاش خیلی خوشمزه س !
- نه بابا ؟ حالا چند تا چیدی ؟ سبد پر شده ؟
سبد ؟ آره یه مشت برات کندم . فعلن دارم میخورن !
- تبر بخوره تو شکمت ! گیوتین از وسط نصفت کنه ! صاعقه خشکت کنه ! امیدوارم تر بیافتی ! واسه من داری گوجه میخوری حالا ؟ الان نردبونو بر میدارم تا اون سبد رو پر نکنی پایین نمیایی !!!!!
نردبون رو برداشتم و گذاشتم زمین و رفتم توی خونه . یکساعت بعد دوباره برگشتم و دیدم آقا سبد به دست نشسته روی شاخه با قیافه مادر مرده ها ! تا منو دید سبد رو نشونم داد و هوار زد :
- شیوا بیا سبدو پر کردم . منو بیار پایین شاش دارم !
به یه شرط میارمت پایین که بری برام از درخت اونطرفی هم توت بچینی !!!!

خلاصه کنم هم کلی توت چید و هم کلی گوجه سبز . البته نصف توت ها رو هم خودش موقع کندن میخورد . عصر هم همگی نشستیم و همه اینها رو خوردیم و جاتون خالی , گه لاب به روی رهبر , از یکساعت پیش تا حالا من هر یک ساعت دارم به محضر آغا امام زمان شرفیاب میشم و دائم باهاشون اختلاط و مکاشفه میکنم . فکر میکنم اگه وضع به همین ترتیب پیش بره تا صبح باید توی توالت تحصن کنم !!!!!!!! گوجه سبز و هندونه و توت چی میشه !!!!!!!



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001